مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام

میگما اگر یک موقعی دید یک خانمی توی راه پله های خونه نشسته داره تو هوای سرد و داغون بستنی میخوره، گیج و ویج هم اطراف را نگاه میکنه، خیلی تعجب نکنید. ممکنه اون خانم روز سختی گذرونده باشه، بعد که کارش تموم شد، جسم و روح از برداشته شدن حجم روانی کارها هنگ کرده، با اینکه گلودرد داغون داشته، دلش بستنی خواسته، هرچقدر هم همسفرِ همیشه منطقیش گفته نخوررررر، گلوت داغونه، خفه میشی، دلش نخواسته گوش کنه، راستش اصلا ذهنش نمیتونسته تحلیل کنه و ارتباطی بین بستنی نخوردن و گلودرد پیدا کنه، تازه دلش میخواسته یک جایی بشینه که مثل جاهای دیگه نباشه، مثلا توی پله ها.

* البته که اون خانمه منم.

*از زمان ورود به خانه از خواب بیهوش شدم. نیم ساعته بیدار شدم، مشنگانه و بی فکر راه رفتم و هله هوله خوردم، مغزم هنوز تعطیله ولی یک چیزی مثل چراغ چشمک زن تهش داره هی آلارم میده و میخواد متمرکزم کنه اما جون نداره.

*فردا مصاحبه بهزیستی دارم. ذهنم سِر شده و نمیتونه بهش فکر کنه و مثلا ادای نگران بودن دربیاره، نمیدونم طبیعیه یا عوارض چند روز فشار کاریه و سرویس شدن و حالا اینجوری داره رسپانس میده، فهمیدم به شماهام میگم.

*ممیزها دوتا دخترک بانمک و جوون و پرانرژی بودن از استانبول،بدون ذره ای میک آپ. دقایق آخر که کمی از فاز کار اومدند بیرون،  یکیشون با تعجب میگه، ایرانینز لیدیز وِری لاو تو بی بیوتیفول.نمیدونم  تعریف بود، فحش بود،تعجب بود،چی چی بود کلا؟

*از بس ازم مدارک ولیدیشن خواستند، تو خونه توهم ولیدیشن دارم، هی فکر میکنم کدوم فرآیند تو خونه زندگیم باید صحه گذاری بشه، والا به خدا.

* تپلک خواهرک دلش مَیَم را میخواسته هی، دوسه روزیه که خاله گفتن یاد گرفته و هی آله آله میگوید و خودش ذوق میکند از جانم جانم گفتن من.امروز که مست و ملنگ به خانه رسیدم و بستنی خوران در پله های اپارتمان بَست نشسته بودم، یک مکالمه نیم ساعته داشتم با این فرمت:

-آله

-جونم

-هاهاها

-آله

-جونم

-هاهاها

فعلا همینادیگه، من برم لالا، به حول و قوه الهی ببینیم فردا چه میشود.اعصاب و روان برام گذاشتند به شرط حیات، میام بهتون گزارش میدم.

*یک چیز دیگه، داشت یادم میرفت. این قصه جدید جاماندگان دیگه چه صیغه ایه؟ ولمون کنید تورو به حضرت عباس. دیروز که صبح که کله سحر، روز تعطیل پیش به روی کارخونه میتازاندیم،  کلی آدم دیدیم وسط بیابان که پیاده به طرف یک امام زاده که جدیدا وسط بیابان ساختند پیش میرفتند با پرچم جاماندگان.


نظرات 1 + ارسال نظر
سپیده پنج‌شنبه 10 آبان 1397 ساعت 07:45

سلام مریم جان واقعا خسته نباشی درکت میکنم خیلی مسخره است این ممیزی های ادواری و از اون بدتر بقول خودت کلمه ولیدیشن جدیدا باب شده برای بار میکربی قبل از استریل هم ازمون ولیدیشن خواستند اگه فهمیدی چیه به منم بگوووووو

سلام ممنون
والا ما کلا در حال ولید کردنیم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.