مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام

ظهر قشنگتون به خیر

خوبین که انشالا؟

روزگار ما هم خوووووووب، سگ‌ میزنه، گربه نازنین میرقصد، آنهم چه رقصی. جاتون خالی.

نمیدونم فیلم آتش بس ۲ را دیده اید یا نه؟ بانوی نازنینی با عنوان نقره تو فیلم بود که ارادت زیادی به آقای خونه داشت و چشم دیدن بانوی خانه را نداشت. یک بانوی بسیار مسنی مدتیه که همسایه ما شده و دقیقا کپیه نقره جانه. باورتون نمیشه، همچین واله و شیدای همسفره و چشم دیدن مریم بیچاره را ندارد که گاها شک میکنم نکند روزی روزگاری، جایی بلایی به سرش آوردم و خودم خبر ندارم.

ایشون طبقه چهارم ساکن هستند و ما طبقه اول. می ایسته و وقتی ما برسیم، گاها با آبمیوه یا میوه منتظر همسفره و هرباررررر یادش میره که ما با هم میرسیم و میگه، اوا، ندیدم شما هم هستی. بیا پسرم، بیا یک چیزی بخور، از خستگی رنگ به رو نداری.

گاهی غذا میاره در خونه و باز به همسفر میگه، بیا پسرم، شما هم که هیچ وقت هیچ بویی از خونتون نمیاد،بیا یک چیزی بخور. از سفر هم برگشته میگه زیارت بودم، همسفر تصور کرد به شهر پدری من رفته ایشون، زیارت قبولی گفت و سراغ شهر منرا گرفت، خبیثانه گفت، نه مادرررررر، شهر تو بودم، شهر زنت (؟؟؟؟) نبودم. خلاصه که ایشون  شدت نگران همسفره و بدجنسانه هربار بتونه متلک تپلی تقدیم من میکنه، جاتون خالی، سور و سات خنده را در منزل به راه انداخته.

میخوام از طریق تحریک مادر همسفر و خطر وجود یک مادر جدید، ایشون را با نقره جون طرف کنم.


نظرات 1 + ارسال نظر
پویا شنبه 7 مهر 1397 ساعت 15:45

سلام
ماهم خوبیم ( همون انشالا)
مادامیکه همسفر معظم را در نقش پسرشون میبینند و رابطه مادری باهاش دارن نگران نباشین. ولی اگه روزی خواستن رابطه رو خواهر برادری کنن دیگه وارد عمل بشید و زهر چشم بگیرید ازشون.

والا حاج خانم میتونند جای مادربزرگ همسفر هم باشند، اصلا راه نداره بخوان نسبت دیگه ای که پیدا کنند.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.