مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام علیکم همگی

بعد از مدتها مجبور شدم کارخونه بمونم، مجبور که میگم یعنی مجبورها، اگر کسی دوروبرم نبود چندتا جیغ بنفش میکشیدم.

تو حال گیری کارخونه موندن، مجبور بودم چندتا لیبل بچسبونم، خوب نمی چسبید، از چسب آبکی استفاده کردم، فکر کنم سالها بود با این چسبها کار نکرده بودم، نتیجه چی شد؟؟؟ گند زدم، تمام دست و بالم چسبی شد. الان هم نشستم مثل مشنگها گوله گوله های چسب را از دستم جدا میکنم.

خوبین شماها؟ خوش میگذره تو خونه، در کنار کانون گرم خانواده، با یک لیوان چای محشر؟

من چای میخوام در حد مرگ، خدماتی مهربونمون که این موقعها به دادم میرسید الان نیست، یک پسرک اخمو هست و سماور را هم خاموش کرده.

نق زدن بسه، فعلا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.