مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

الان که بعد از دقیقا یک ماه در خانه ام‌هستم حس میکنم چقدر دلم برایش تنگ شده بود. وسایل فراوانم تقریبا در جای خودشون قرار گرفتند و  ذهنم هم کم کم تمام شدن تعطیلات طولانی را قبول کرده.بایادآوری موبایلم ناخنهایم را کاملا کوتاه کردم و حالا که نگاهشان میکنم خودم هم باورم نمیشود همین چند روز با رنگ سرمه ای زیبا رویشان چقدر از بلند بودنشان شادمان بودم.

*کمی جرئت کردم و چک میل کردم، یا خدا. مغزم سوت کشید. مگه عید نبوده و تعطیلات. پس اینها چیه تو اینباکس من؟؟؟

*خانه مان از نظر موجودی مواد غذایی  چیزی شبیه سودان هست و نمیدانم ایا فرصتی میشود تا پنیر صبحانه بخریم یا نه.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.