مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مریم و امکان مینا

تا حالا شده توی یک جلسه گیر بیافتین، جناب همکارتون تمام وقت  تق تق با خودکارش بازی کنه، بره رو اعصابتون، هیچ غلطی هم نتوانید بکنید؟

تا حالا شده یک دونه از دستکشهاتون را گم کنید، اونی که باقی مانده بره رو اعصابتون، هی چندباری همسفرتون بگه بیا، دستکشت پیدا شد، هی شما بگید، عزیزم، دلبندم، این همونیه که بود، اون یکی گم شده،  بعد مجبور بشین خو دتون اونی که باقی مانده را گم کنید تا نره رو اعصابتون؟

تا حالا شده به خاطر بی دستکش ماندن، برید چرم بخرید از نوع مشکی، حس قاتل بودن بهتون دست بده، نتونید ازش استفاده کنید؟

تا حالا شده از بس فکر میکنید خیلی به سینما نزدیکید، بی خیال  تا آخر وقت تو خونه بمونید، از خونه که بیرون اومدید، دور شدید، یادتون بیاد ای بابا، بلیطها جا مانده، برگردید، به فیلم دیر برسید؟

*در مورد امکان مینا هم، بی خیال.همان که اسمش تو تیتر این پست هست کافیه.

*دیدید بعضی کلمه ها خیلی  معمولی هستند، اما وقتی از یک نفر مثلا خاص میشنوید، خیلی سنگین میشن، انگار یکی زده  تو‌گوشتون.

نظرات 1 + ارسال نظر
سهیلا جمعه 16 بهمن 1394 ساعت 20:29 http://nanehadi.blogsky.com

دستکش چرمی شیکه.من که دوستش دارم.اصلا چون شیکه قاتل ها هم دست میکنن

باور کنید هرموقع دستم میکنم، مواظبمزیاد دوروبر همسفر نروم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.