مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

نق نق شبانه

سلام

امیدوارم که در این حمله های آسمانی که قدیمها اسمشباران بود و جدیدا شده، سیل در عرض ده دقیقه سالم مانده باشید. والا بلا ما که نفهمیدیم تکلیف این آسمون و این هوا و تابستان و پاییز با خودش چطوریه، آخه چرا اینجوری؟؟؟ باور کنید امروز شاهد سیلابی بودم که همینجوری دهان منرا باز نگهداشته بود که اهههه، یهو چی شد اینطوری شد؟ وسط همین باد و باران دلمان آش خواست و ازآنجاییکه خانه مادرجانمان در دو قدمیمان نیست که تا بگویم آ، آش حاضر و‌آماده جلویم ظاهر شود، هکسفر را به سوی یک آش کده راهنمایی کردیم آ جایتان خالی با ظرف آش در دست و هیجانزده از بوی نعناع داغ و پیاز داغ و در میان شر شر باران چشممان گودال آب را ندید و شلپی در میان گودال افتادم، فقط خدا به همسفر رحم کرد که ظرف آش نریخت،بگذریم که وجود خودم با گل و لای یکی شد.الان هم که به خانه رسیدم و از شدت گرسنگی و خستگی یک گوشه خانه افتادم،یک چیزی بگویم درگوشی، نشنیده بگیرید،دهانم سرویس شده تو محل کار جدید، نق نمیزنمها، فقط کمی درد و دل است، از همان اول صبح تا همین دقایق آخر نمیفهمم چطور میگذرد، حجم کار و استرس کار تا دلتان بخواهد بالاست، فقط تفاوتش بامحلکار فبلی این است کهمیدانی دقیقا چی ازت میخواهند و قرار نیست از A to Z کارخانه را تو جواب بدهی تازه بعدش هم دو ریال با هزااااار منت بگذارند جلویت، اینجا دقیقا از تو یک چیز میخواهند و‌آنهم کار کردن در حد بینهایت است  و خوب بقیه چیزهایشان هم خوب است، خلاصه که روزگاری میگذرانیمها، خدا را چه دیدی، شاید در یک اقدام انتحاری خودم را در ۳۳سالگی بازنشست کردم و نشستم در خانه و در دیوار را نگاه کردم،اما متاسفانه من خود مشنگم را خووووووب میشناسم دوروز، فقط دوروز در خانه باشم، مجنون کنارم درس خواندن را شروع میکند.

*امروز در حد مرگ خسته شدم، دستهایم را در حالیکه فراموش کرده بودم که به نمک آغشته هستند به چشمانم زدم و از ظهر چشم درد و سردرد هم دارم به مقدار فراوان، کشمکشهای درونیه ماهانه را هم که همینجوری گند میزند به همه اعصاب وروان و کمی نق نق دیگر که حس و حال بیانشان نیست در کنار هم قرار دهید، دلیل نامگذاریه پست مشخص میشود.


نظرات 6 + ارسال نظر
په پو شنبه 23 آبان 1394 ساعت 00:00 http://aski-ewin.blogsky.com

تنتون سلامت.

ممنون دوست جدید.

Neggyy جمعه 22 آبان 1394 ساعت 23:44 http://neggyy.blogsky.com

چقددوس داشتنی مینویسی،،،،خستگینو کاملا درک کردم،مث اونروز من ک رفتم مغازه حساب کردم بعد خریدامو جا گذاشتم،_-_

قابل شما را ندارد این نق نقهای من، من جانم برود خریدهایم جا نمیماند، چنین مال دوستی هستم من.

پویا پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 10:32

ممنون خوبم.
چی بگم والا .... .
فک کنم مال شما درست باشه اما من چون با غرغر کردن و به اصطلاح غرولند مترادف میگیرمش بصورت پیش فرض با غین مینویسمش. حالا با قاف یا غین زیاد فرقی نمیکنه مهم اینه که همسفر گناه داره دلها بسوزد از برای همسفر

خدا را شکر که خوبین، با شما موافقم، دیکته کلمه مهم نیست، مهم غرزدنه که خدا را شکر من توش فعالم.

طرلان چهارشنبه 20 آبان 1394 ساعت 11:40

مریم جون به نظر منم کارت رو سبک کنی بهتر از اینه که کلا بشینی خونه،برای. شماها که عادت به کار بیرون داری خونه نشستن میشه افسردگی و خمودگی...ایشالا یه کار نیمه وقت و خوب پیدا کنی تا اینهمه از روز خسته ات نکنه دوستم

سلام عزیزم، والا شما کار سبک پیدا کن، کور بشم اگه نرم . راستش رشته کار من بیشتر با کارخانه ها مرتبطه و کارخانه ها هم معمولا ساعت کاریه زثادی دارند و البته اکثرا هم وسط بیابان ساخته شدند وچند ساعتی هم در روز صرف رفت و آمد میشود.اما در هر صورت طرلان خوشحالم، خوشحالم که از خستگی رو به مرگ میروم، راستش شرایط من طوریه که وقتی زمان آزاد دارم فکر و خیال نداشته هایم آزاردهنده میشه.

پویا چهارشنبه 20 آبان 1394 ساعت 08:39

سلام نغ نغو
پس از مدتها مفتخر شدیم به حضور در وبلاگتون...... کلی خندیدیم اول صبحی. اصلا عوض نشدی تو دختر! همون غرغروی با نمک همیشگی
اما جدا خوشحالم که کارتو عوض کردی، سلامتی خانمدکتر سابق صلوات

سلام آقا، حال شما چطوره؟ البته که باعث افتخارتان هست، همینجو ری مفتخر بمانید.
به نظر شما نق نقوی من درسته یا نغ نغوی شما؟
صلوات

سرن چهارشنبه 20 آبان 1394 ساعت 04:10 http://serendarsokoot.blogsky.com/

من که الان یه هفته اس فقط دارم از پشت پنجره به وقایع آسمانی نگاه می کنم.

عزیزم با لذت نگاه کن، به کونوسچه هم نشان بده قطرات باران را.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.