مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

میرم کارخونه....میرم کارخونه، جیبهام پر از ...

فکر میکردم تا پیدا شدن کار جدید یکی دوماعی زمان لازم است، اولش سخت بود اما به خودم قبولاندم که این مدت را میشود بسیار خوب گذراند، 

به محض پایان قرارداد با کارخانه مریم پسندی صحبت کردم  و نتیجه این صحبت  دوماه استراحت را به دوهفته کاهش داد،

با شادمانی رفتم کلاس آموزش شنا ثبت نام مردم و کلی چانه زدم که به جای سه روز در هفته که عرف آموزش هست، هرروز برای من کلاس بگذراند تا از زمانم استفاده کنم، اولین جلسه آموزش را رفتم و شنگول شنگول از استخر بیرون آمدم، توی محل تعویض لباس گوشیم زنگ خورد، فردا ۸صبح کارخانه باش و به همین سادگی، به همین خوشمزکی دوهفته زمان بین کار من به دو روز کاهش پیدا کرد.

*یک دنیا با مسئول آموزش چانه زدم به جای هرروز کلاس، یک روز در هفته و آنهم پنجشنبه ها کلاس بروم، خودتان قیافه خانمه را تصور کنید.

*یک دنیا کار برای این دوهفته داشتم، از نظافت اساسیه خانه یا به عبارتی پاییزتکانی گرفته تا انقلاب رفتن و‌گشت و گزار تو چندتا کتاب فروشی، تازه کلی هم به همسفر جان  وعده آشپزیهای  مرمرانه داده بودم و خوب همه پررررر.

ناشکری نمیکنم، بسیار سپاسگذار خداوند هستم که کمکم کرد.

*دوست ندارم از کارخانه سابق خبری به گوشم برسه، اما دوستان حس میکنند هرچه بیشتر خبر از کارخانه به من بدهند مرا خوشحال میکنند، اعتراضهای منرا هم در اصرار بر بیخبر ماندن را  صرفا شوخی تلقی میکنند، آخرین خبر ویژه ای که دادند این بوده که، خانم دکتر سه نفر را به جای من استخدام کرده است، خدا را شکر اگر اعتراضهایم برای خودم فایده ای نداشت، حداقل سه نفر را شاغل کرد.

*مجددا خاله شدم، البته محصول خرداد ماه به ثمر مینشیند.

نظرات 8 + ارسال نظر
مگهان چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 14:58

مجددا خاله شدنتون هم مبارک :) واااااای فصل امتحانات آخه چرا :دی ؟

ممنون عزیزم، والا ظاهرا کوچولو دوست داشته با خاله جانش هم ماه بشه.

مگهان چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 12:52

مطمین بوددددم مریم عزیزم ... تو توانایی هات خیلی بیشتر از چیزیه که خودت فکر می کنی ♡
وااای چقدر این لحظه ها دارم هی خبرای خوب خوووب می شنوم مرمر جونم

ممنون عزیزم،خوشحالم که زیاد خبرهای خوش میشنوی، انشالا زودتر پدر مادرت بیان و دوروبرت پر بشه از اتفاقهای خوب.

بانو سرن چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 01:53 http://serendarsokoot.blogsky.com/

خوبه، خدا رو شکر.

الهی که همیشه، خوب باشه و تندرست.

سهیلا سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 20:20 http://nanehadi.blogsky.com

مبارکه.مبارکه.هر دوش

ممنون عزیزم، ممنون.

فری مآ سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 10:05

خب به سلامتی عزیزم
خیلی هم عااالی
راستی قدم نرسیده پیشاپیش فرخنده

ممنون عزیز دلم، پیشاپیش ممنون از تبریکت، انشالا عروسیه پسر گلت.

هدی سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 09:48

سلام مرمر جان خوبیییییییییییی
کار جدید پر از برکت و خوشی
خاله شدن مجدد مبارککککککککککککک به سلامتی دوست قشنگم

بانو سرن دوشنبه 6 مهر 1394 ساعت 22:59 http://serendarsokoot.blogsky.com/

حالا اگه تو خونه می نشستی و غصه کار رو می خوردی مگه پیدا می شد؟!
خوشحالم برات. امیدوارم از اینجا راضی باشی.

ممنونم عزیز دلم، کونوسچه خوبه؟

خسرو دوشنبه 6 مهر 1394 ساعت 22:22 http://khane8tom.blogsky.com

. درود . . هیچی . . فقط اومدم بگم . . اگه میشه . .
. یه خورده . . کوتاه تر بنویس . . . بابا . . باقر مجلسی !!!
. اونم خیلی بیکار بود 130 جلد بحارالانوار را نوشت !!
. آخه یا حرمسرا بود !!! یا می نوشت . . . سلسله
. ننگین صفویه . . شاهکاراش . .فقط این نیس . . خیلیه
. حالا شما بیا و کوتاه بنویس . . بابا . . کوتاههههه

عجب

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.