مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

یک پست پر از بیشعور

آقا من تو دنیا از هر جنبنده ای غیر انسان میترسم، نخندید ولی وجود یک گنجشک یا کبوتر یا خروس همونقدر منرا میترسونه و سکته میده که یک شیر یا ببر میتونه منو بکشه. منطقه محل زندگیه ما به مقدار فراوان گربه و سگ داره، یکسالی طول کشیده تا من یاد بگیرم اگر سر کوچه گربه یا سگ بود، آسه آسهراه برم و فرار نکنم، کمی همزیستیه مسالمت آمیز پیدا کردیم، البته همه اینها به شرط ثابت بودنه اون یاروئه. یکساله که همسفر آموزش فشرده گذاشته که با دیدن سگ ندو، دنبالت میدوه، خوب من هم از ترس جانم گوش کردم تا امروز.

امروز صبح یک سگنامحترم پا به پای من از آن طرف پیاده رو می آمد، هی خودم را به آنراه زدم که نترس، الان میره، نرفت که نرفت، بعد از چند دقیقه به طرفم آمد، من هم مثلا خیلی آرام  پا تند کردم ولی سگ بیشعور فکر کرد دارم و فرار میکنم و خلاصه سگ بدو، من بدو. باور نمیکنید چطوری خودم را وسط خیابان انداختم و در ماشین یک بیشعورتر از سگ را باز کردم و گفتم آقا برو. همزمان با بستن در ماشین آن سگ بیشعور اولیه هم به ماشین رسید، حالا تو چتین شرایطی، بین گیر کردن بین دو بیشعور، یکی سگ بیشعور، یکی آدم بیشعور چه باید کرد؟ من که هیچ غلطی نتوانستم بکتم، فقط آنقدر قیافه ام داغون بود که بیشعور دومی، بی خیال چرت گفتن بشود و چند متری دورتر از بیشعور اولی پیاده ام کند،باور مسکنید هنوز طپش قلب دارم،به نتظرتون ممکنه سگه نشانه گذاری کرده یاشه و فردا دنبالم بیاد دوباره؟ لباسم و عطرم را عوض کنم فایده دارع؟ اصلا چرا این سگ و‌گربه های محله ما میزایند آخه؟

*امروز مجبور شدم تو‌کارخانه یک پودر سبک را وزن کنم، از ساعت دو تا حالا هر لحظه یک عطسه زدم، یعنی دیگه میکروبی تو تنم نیست که تو هوا پخشش نکرده باشم، تازه یک بسته هم دستمال تمام کردم، یعنی خوب میشم؟

*امروزدکتر دهنم را آسفالت کرده، با غلتک هم از روش رد شده، یک لحظه خواستم ماگ  روی میز را بر سرش بکوبم، نمیدانم چرا صحنه رضایت خواستن همسفر از آن پسر لوس جلوی چشمم آمد، بی خیال شدم.

نظرات 3 + ارسال نظر
اف دوشنبه 5 مرداد 1394 ساعت 09:36

این طفلکای زبون بسته با یه تهدید راشونو می کشن می رن
خیلی بی آزار تر از چیزی هستن که فک می کنی مرمر
جدی می گم
فقط ادای سنگ برداشتن در بیار و یه پا بکوب زمین می رن
ولی گربه پرروعه
میاد می پیچه به پروپای آدم :|

الهی بمیرم هم واسه تو که میترسی ازشون
هم واسه اون طفلیا
اگه بدونی چقدر مورد آزار قرار می گیرن

افروز مثه سگ ازشون میترسم، آنقدر دلم میخواد آدم بشم نترسم ولی نمیشه.گربه ها که دیگه خیلی خرن.
میدونم اذیتشون میکنند، بچه های دیوونه را دیدم اما تعدادشون خیلی زیاده، دائم هم بچه دار میشن.

بانو سرن دوشنبه 5 مرداد 1394 ساعت 02:00 http://serendarsokoot.blogsky.com/

من یه وقتی می رفتم دیدن دوستی که حدود ده تا سگ از سر خیابونشون تا خونشون در تعقیبم بودن. تنها راهشم اینه که وقتی میاد سمتت بنشینی و ادای سنگ برداشتن درآری. البته اگه یه سنگم سمتش پرتاب کنی دیگه عمرا نمیاد سمتت.
مریم جون گرگی نیستند که سگ ولگردن.
خیلی خوبه ک قبل کوبوندن ماگ به عواقبشم فکر می کنی ها
حمام کردن هم معمولا جواب میده برای عطسه های اینچنینی

عزیزم این پرتاب سنگ را دوستان پیشنهاد دادند اما من با دیدن سگ قفل میکنم، امیدوارم دیگه نمبینمشون. خوب سگ سگه دیگه، چه ولگرد باشه چه خونگی، چه یک ج.ر دیگه.
آخه من تو کارخونه حمام از کجا بیارم؟ حالا راستی راستی جواب میده؟

امیر یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 16:21

سگه حتما نشون کرده، فردا هم منتظره

ی سنگ با خودتون ببرید هر وقت اومد جلو بزنیدش من تضمین میکنم تا مدت ها هیچ سگی جلوتون سبز نشه

امتحان میکنم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.