-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 اردیبهشت 1398 11:32
سلام از یه دوست براتون بگم. با مرتضی سال ۸۰ آشنا شدم، متفاوتترین آدمی که دیده بودم و ا دیدم.یک فاز خاصی داشت که میتونستم تلخترین و بدترینهای روحم را بهش نشون بدم و ازش کمک بگیرم. توی سالهایی که گذشت، توی این گوشه و اون گوشه افتادن مملکت، توی غرق شدن تو کار، من تو دوستی کم گذاشتم و اون نه.بعد از دانشگاه شاید بیشتر از...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 اردیبهشت 1398 00:44
سلام شبتون خوش باشه الهی، البته که شب از نیمه گذشته و بهتره بگم، نیمه شبتون خوش یک هفته است برگشتم سراغ زندگی. به حول و قوه الهی، شرایط کارم طوریه که خیلی نمیزاره تو حال و هوای سفر بمونی و همچین همه چیو میپرونه، انگار نه انگار که یه ماه نبودی . تو خونه که میرسم، بیشتر گیج میزنم ، فکر و خیال کارهای در پیش رو، گاهی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 فروردین 1398 22:56
سلام چمدانهایم را بستم، لب تاپ را هم توی کوله گذاشتم، فقط لباسهای فرودگاه را نگهداشتم، یک چیزی ته ذهنم گفت بلیط را یک چک دیگه بکنم، خیلی عادی داشتم زیر لب اونچه را میدیدم میخوندم: پنجشنبه ۱۹ اپریل، گوشهای همسفر تیز شد و گفت چی؟ امروز ۱۷ هستها، ۱۹ میشه جمعه، مشنگانه گفتم نه بابا، برگشت من پنجشنبه است نه جمعه. بله به...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 فروردین 1398 12:40
سلام به روی ماهتون اینجانب آخرین روزهای همجواری با همسفر را میگذرانم و به حول و قوه الهی فرداشب به آغوش خانه و زندگیم برمیگردم. نه اینکه فکر کنید حال و هولی کردم با این مرخصی تپل و طولانی، مرخصی بودم و اما سرویییییبس شدم با کارهای کارخونه. یعنی از همون ۱۷ فروردین که چراغ کارخونه روشن شد، لپ تاپ من هم روشن شد و حتما...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 فروردین 1398 18:26
سلام آخرین روز تعطیلاتتون به خیر باشه، انشالا که خیای شنگول و منگول روزهای کاری را شروع کنید. آخرین روزی هست که پیش برادرک هستم و آخرین روزی هست که کنار پنجره ایستادم و منتظرم برادرک برسه و مشنگانه از اینجا صدایش بزنم و اون جانم جوابم را بدهد و تمام. عاشق فسنجون است و میتواند هفته ها این غذا را بخورد، به خواست خودش...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 فروردین 1398 12:11
سلام به روی ماهتون انشالا که روزهای تعطیلی برای شما قشنگ و پرخاطره بوده باشه. جانم برایتان بگوید که ۱۳ به دری داشتم دیدنی. از صبح اول وقت همسفر مشغول کارهای تمام نشدنیش بود. اینجانب هم در دنیای مجازی و غیر مجازی میچرخیدم . قرار بود تزدیک ظهر بریم سمت دریاچه کوچولویی که نزدیک خونه هست و مثلا دِین خود را به طبیعت اَدا...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 فروردین 1398 19:42
سلام الهی که خسته نباشید از شلوغیهای تعطیلات و خوش گذشته باشه. چند ساعتی میشه که تو جاده های سبز و بهشتی در حرکت هستیم و علی رغم کمردرد و گردن درد که امانم را بریده، دوست ندارم چشم از جاده بردارم، از بس که محشر است و فوق العاده. به لطف یوتیوب بدون فیلتر و گنجینه آهنگهای نابش تمام کودکی و نوجوانی را با برادرک شخم زدیم،...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 فروردین 1398 14:21
سلام پیچیده در پتوی نرم آلو، روی راحتی منزل برادرک و همسرش ، همچنان گیج و ویج خواب و مست از منظره روبرو هستم.منزل جدید بچه ها پر از پنجره هست و خداراشکر بدون پرده و درختهای پشت پنجره ها غرق شکوفه های ریز و درشت. هوا ظاهرا آفتابی هست اما شدیدا سرد و من بدون سوئیشرت و پتو، نمیتونم قدم از قدم بر دارم.همینجوری که زیر پتو...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 فروردین 1398 13:17
سلام به روی ماه بهاریتون اولین روز محشر بهاری به خیر باشه براتون جای شما، یکی از متفاوتترین روزهای زندگیمو دارم تجربه میکنم. در حال بازدید از یکی از فوق العاده ترین کارخانه های آلمان هستم و با یه دنیای شدیدا متفاوت کاری روبرو شده ام، بسیار تجربه پرهیجان، پراسترس و باحالی دارم و البته که کنار خانواده نیستم و مهمانی ظهر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 اسفند 1397 22:24
سلام شبتون خوش باشه الهی روزی که میخواستم چمدان را ببندن، از شدت گرما کلافه شده بودم و عصبی. خیلی جدی هم برای کم شدن بارم، تصمیم گرفتم لباس گرمهای حجیم و وزن بالایی که به اصرار همسفر همراه داشتم زمین بگذارم و از لیست وسایلم حذف کنم، مادرک فهمید و مادربازی درآورد و لباسها را به زور همراه من کرد.جایتان خالی، از زمانی که...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 اسفند 1397 09:03
سلام استرس و هیجان هفته آخرکاری که گذراندمدر کنار اختلاف ساعت و هیجان قرار گیری ام کنار همسفر، شب و روز و خوابم را قاطی کرده، دوروز گذشته آنقدر خوابیده ام که چشمهایم پف کرده و از طرفی هنوز هم کمبود خواب حس میکنم و نتوانسته ام هوشیاری کامل پیدا کنم و درست و حسابی شویَم را ببینم.در همان اندک ساعتهای بیداری هم، همسفر...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 اسفند 1397 01:34
نمیدونم حس حال خودم موقعی که دیگران را بدرقه میکنم سختتره یا وقتی بدرقه میشوم. یه چیزی را خوب میدونم که قلبم تیکه تیکه شده بین آنهایی که ازشان دور میشم و آنهایی که بهشان نزدیک میشوم. تا یه ساعت دیگه میپرم، با کلی استرس از اضافه بار تحمیلی مادرک برای پسرکش،گیت را گذراندم و الان کرخت شده از هیجان آن لحظه، مات و مبوت...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 اسفند 1397 14:12
سلام به روی ماهتون آخرین دقایق کاری سال ۹۷ داره میگذره، مثل خیلیهای دیگه، تمام اسفندم پر بوده از دویدنهای هیجان انگیز و البته که مثل دویدنهای ورزشی اینجا هم نفسم گرفت. احتمالا برایتان گهگاهی از رویاهای سالهای نوجوانیم گفته ام.پر بودم از جاه طلبی و آرزوهای بزرگ بزرگی که به نظر خودم خیلی دور از دسترس بود. مدیر شده ام،...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 اسفند 1397 23:01
سلام به روی ماهتون از مزایای بی همسر بودن ، نیاز به تاکسی سواریه، از مزایای تاکسی سواری، پیاده روی اجباریه، وقتی باید پیاده روی کنی، لبوفروشهای کناره خیابان را میبینی و نتیجه: هورااااا، من بلاخره از کنار خیابان لبو خریدم و به به،( حیف که زیادی شیرین شده بود). آنقدر ذوق کردم و کیف کردم، که تا خونه ظرف خالی شد. تا الان...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 اسفند 1397 20:43
سلام شبتون خوش باشه الهی به لطف نبودن همسفر و مشکل دیسک کمرم، فرصتی پیش اومده تا به جای ماشین شخصی با مدلهای مختلف وسایل نقلیه سفر کنم، نمیدونمقبلا گفتمیا نه، من عاشق فضای شبانه اتوبوس هستم و وقتی تو تاریکی با یک نور کمرنگ تو جاده میچرخه، میتونم ساعتها و ساعتها به بیابان تاریک خیره بشم و آرامش بفرستم به لایه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 اسفند 1397 22:59
سلام فشار کاری تو روزهای آخر سال معمولا زیاد و زیادتر میشه و اگر شیرینی طعمروزهای اسفند نبود، گاهی تحملش غیر ممکن میشه. به اینها اضافه کنید رفتارهای گاها غیر حرفه ای و آزاردهنده محیط کاری را که اوفففف، نفس آدم را تنگ میکنه. امروز همچین چلونده شدم و احساس میکردم اگر با همان حال بیام خونده، همسفر هم نیست که بشه گوش...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 اسفند 1397 21:12
سلام به روی ماهتون قبل از رفتن همسفر، فکر میکردم با ساعتهای خالی چه کنم؟ کلی فکر میکردم دق میکنم از بی حوصلگی اما... جایتان خالی، یه کاری کردم وقت سرخاروندن ندارم. من اصلا آدم تماشاکردن فیلمهای ترسناک نیستم، یعنی این فیلمها میتونند در حد دیدن سگ و گربه باعث سکنه من بشن. خلاصه مدتها بود اسم یه سریالی(خاطرات خون آشام)...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 بهمن 1397 23:17
سلام شبتون خوش باشه الهی من معمولا روزهای کاری یه چیزی بین ۳۰ تا ۴۰ ایمیل میگیرم. روزهای غیر کاری هم با توجه به زمان آزاد شده مدیران ارشد، یه ده تایی ایمیل میگیرم. ایمیل شرکت روی گوشیم هم نصب شده و دینگ و دینگ یه چراغ آبی گوشه گوشیم روشن میشه و خبر میده که ایمیل جدید رسیده. امروز از صبح منتظر به ایمیل مهم برای خودم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 بهمن 1397 23:37
سلام شبتون خوش باشه میدونید که چهارشنبه شبها برای من حال و هوای محشری داره، آنقدر حس خوبی داره که اتوماتیک وار، حال جشن به خودش میگیره، حتی اگر شبی مثل امشب باشه و فردا هم کار باشه و از تعطیلی خبری نباشه، از اون بدتر شب کافه گردی و خلوت عاشقانه باشه و تنها هم باشی، هیچ کدوم نمیتونه خیلی حالم را عوض کنه و ته دلم غنج...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 بهمن 1397 19:25
سلام به روی ماهتون انشالا که این تعطیلات طولانی به شما خوش گذشته باشه و حالتون سرجا اومده باشه. تعطیلات من؟ اوففففف دو گروه مهمان داشتم پشت سرهم، هر گروه با دوبچه ( من مینویسم بچه، شما بخوانید زلزله ده ریشتری) . پوستی از اعصاب و روان من کنده شد که الان بعد از اینکه دوساعتی از خلوت شدن خانه میگذره هنوز نتونستم از روی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 بهمن 1397 07:49
سلام صبح زود جمعه قشنگتون به خیر جانم برایتان بگوید یک ساعتی میشود که از شدت گرسنگی بیدار شدم و توی تخت غلط میزنم. آنقدر معدم هوار هوار کرده که احساس میکنم همه همسایه ها هم صدایش را شنیده اند. دلیلش را همنمیدونم. آخه این موقع صبح، اونهم روز جمعه وقت این کارهاست؟ مهمانهایم توی سالن خوابیده اند و از آنجاییکه دوتا وروجک...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 بهمن 1397 14:53
بلاخره سلام ماراتونی گذراندیم در این چند هفته اخیر، سختترین روزش ۲۴ ساعت آخرش بود و آنقور دویدیم و دویدیم تا بلاخره همسفر راهی شد. یک چیزی را در این چند هفته فهمیدیم، اگر همسفر قاچاقچی بود، دزد بود، خلافکار بود، با هر شغل غیر قانونی دیگه ای داشت، این مدت خیلی خیلی راحتتر میگذشت، حماقتی کردیم که عمرمان را پشت میز و...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 بهمن 1397 20:06
سلام شب جمعه قشنگتون به خیر باشه الهی خانه پدری هستیم، مادرک سبد سبزی خوردن را که میزاره روی میز، میبینم توش پره از تربچه و پیازچه، شاید چیزی نزدیک نیمی از حجم سبزیها، خیلی سالها قبلتر، من عاشق تربچه و پیازچه بودم در میان اعضا دیگری از خانواده که ریحون و شاهی دوست داشتند، خواهش من این بود که موقع سبزی خریدن به آقای...
-
خودمونی
یکشنبه 30 دی 1397 22:34
سلام یک حس و حال بدی دارم امشب که دلم میخواد اینجا یک خرده حرف بزنم، از یکی از اخلاقهای بدم حرف بزنم( یکی از اخلاقهای بد دیگه ای که موضوع صحبت امشب نیست، همین تمایل به حرف زدن که هزاران بار تاوانش را داده ام، بازهم آدم نشده ام) ی کی از صفات نه چندان خوب و البته مخربی که من دارم باج دادن توی روابطی که میسازم هست، از کی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 دی 1397 21:12
سلام به روی ماهتون شنبه زیبا و سردتون به خیر و خوشی وقتی هوا اینجوری سرد میشه من یه حال خوشی پیدا میکنم که حد نداره، عشق میکنم از این سرما و هوای یخی که میره که زیر پوست آدم جایتان خالی امروز یکی از همکارها نون خامه ای آورده بود شرکت( اسمش احتمالا همینه، شنیدم جاهایی هستند که به این تپلهای پرخامه اسمهای دیگه ای...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 دی 1397 19:33
سلام این روزها خیلی مراعات کمرم را میکنم، کاری که تقریبا هیچ وقت بهش عادت نداشتم، کلا باورمنمیشد روزی روزگاری بخوام ملاحظه دردی را بکنم اما ظاهرا سن و سال که بالا میره، شدت درد هم بالا میره یا شاید آدم محتاطتر میشه و گاهی نمیتونه بی خیال درد بشه و مجبوره آسه آسه راه بره. خلاصه که امروز با حرکت اتوبوس جانمان، یک فشار...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 دی 1397 12:24
سلام علیکم همه دوستان خوب و خوش هستین انشالا. پدربزرگمادری من روزگار بدی میگذرونه، مدل به مدل بیماری سراغش اومده و هم خودش خیلی اذیت میشه و هم اطرافیان. دیشب که مادر گریان شرایطش را توضیح میداد، از دل و زبانم گذشت که ایکاش تمام شود و راحت شود این بنده خدا. امروز صبح برای چندمین بار توی مسیر کارخونه، راننده سبقت بدی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 دی 1397 22:23
سلام شبتون به خیر باشه الهی چند روزی به دلیل بودن برادر به شدت شلوغ پلوغ بودم، آنقدر این اتوبان را بالا پایین کرده ام و راه خانه تا خانه پدری را رفته ام که دیگه تیک گرفته ام به دیدن تابلوی عوارضی. روزهای پیش رویم همچین وضعیت بهتری از روزهای گذشته نداره، تا چند روز دیگه همسفر هم باید راهی بشه و آنقدر حجم کارهایش این...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 دی 1397 23:59
سلام شنبه شب زیبای دی ماهیتون خوش باشه الهی پساپیش، یلداتون هم مبارک باشه. الهی که دورتون شلوغ بوده باشه و تلخی نبودن عزیزانتون که امسال کنارتون نبودند، در کنار شیرینی اونهایی که بودند، خیلی آزارتون نداده باشه. من یلدای قشنگی داشتم، به لطف تقارن تعطیلات بلاد کفر با این شب ، چند سالی هست که میتونیم همه خانواده کنار هم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 آذر 1397 23:11
سلام روز و روزگارتون خوش باشه الهی نمیدونم چقدر از این لحظه های خاص تو زندگیتون دارید، چیزی شبیه نوشیدن یک فنجان چای داغ کنار پنجره برفی یا نوشیدن آبی خنک در گرمای داغ ظهر تابستانی، یه طوری که انگار چند لحظه ای خوشبختی از دونه دونه رگهاتون عبور میکنه. هربار، هربار که از بالای پله های فرودگاه برایم دست تکان میدهد،...