مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

پارچ آب

سلام

تویی سرویس به سمت خونه میرم, ، به دلیل جلسه مزخرف ذکر شده، امروز دیرتر میزم، خدا را شکر راننده اسنپ ، کولر روشن کرده. مدتی هست راننده های بسیار عالی اسنپ به تورم میخوره و با تمام وجود امتیاز بالا میدم خدمتشون.

*پسرکم با مهد جدید تقریبا اوکی شده، احساس میکنم تحت تاثیر جو مهد جدید آرومتر شده.فقط یک فحش جدید یاد گرفته، با گوشه چشم نگاه می‌کنه و یک‌ کثافت غلیظ تحویلم میده، تلاش میکنم عکس العمل نشان ندم ولی نمیشه که.

*کارهای خونه جدبد، بسیار به هم پیچیده ، هم مالی هم غیر مالی، فشار زیاد به همسفر میاد برای پیگیری‌ها و متاسفانه کار زیادی از من برنمی‌آید.

*از شوخی مزخرف جلسه صبح بسیار حالم گرفته است، اما تلاش کردم بگذرم، مثل خیلی قبلترها که گذشتم، میدانی درد داره که تمام خودت را بگذاری ، تمام تلاشت را داشته باشی،ژست مدرنیته و بروز بودن ببینیاما بارها و بارها موقع انتخاب ‌‌واولویت سنجی کنار رانده شوی، توی جلسه سهم تو بشه شوخی آشپزخونه ای و سهم دیگران سوال تخصصی. می‌گذرم اما دهان اینها را سرویس میکنم .

*مدتی هست که قبول کردم من نمیتونم مزخرفات زندگی را حذف کنم، یا کم کنم، اما میتونم غلظت و درصدش را کم کنم ، یک فیلم کوتاه بود که با اضافه کردن یک پارچ آب به لیوان پر از گل و لای، هی غلظت کثیفی را کمتر میکنه، اینروزها دائم توی ذهنم یک‌پارچ آب هست.


سلام

صبح که میشه تلاش میکنم تمام انرژی خوب دنیا را درون خودم داشته باشم، لحظه به لحظه که میگذره، آدم به آدم که میبینم سطح این انرژی تغییر می‌کنه.

*امروز صبح قبل از خروج از منزل، همسفر بغلم کرد، گفت ممنون هست که این روزها تحمل میکنم، صبر میکنم.

*امروز صبح در جلسه استراتژیک پلن کارخانه، مجری جلسه سوالهای زیادی از برنامه های شرکت پرسید، منرا که دید ، مثال  تخصصی شرکت تغییر کرد به سوال در مورد آشپزی، کلاس فان شد، همه خندیدند، به قول خودشون انرژی گرفتند اما من تمام حالهای بد کودکی، نوجوانی ، جوانی ام از ذهنم گذشت، تمام توهین‌هایی که دیدم و شنیدم.

دلم میخواد از جلسه برم بیرون، دلم لبخند الکی و چهره آرام و خونسرد نمی‌خواد.



عکس سفری

سلام

یک دیواری تو خونه داریم که روی اون عکسهای دونفره من و همسفر هست، در سفرهایی که فرصت کردیم برویم، پسرکم هربار اینها را میدید و می‌پرسید من کجا بودم؟ جواب می‌گرفت که تو هنوز پیش ما نبودی، به دنیا نیومده بودی و... 

در سفر اخیر هیچ مدلی نتونستیم سه نفری یک عکس بگیریم که قابلیت چاپ داشته باشه، یعنی حتی با فوتوشاپ هم نمیشه چیزی را به چاپ رسوند. عکس دونفره ای داشتیم و آنرا چاپ‌کردیم، حالا شاکی شده که من که بودم چرا تو عکس نیستم، زیر بار خراب کردن عکسها هم هیچ رقمه نمیره وروجک.

سلام

برادرکم‌ مهمانی پیش از تولد برای جوجه در راه دارد، از مدتها قبلتر صحبتش را میکرد، یکی از غذاهای مهمانی به خاطر من کشک بادمجان است، تعدادی از نزدیکترین دوستان من نزدیک او زندگی میکنند و در مهمانی هستند و تلاش میکنند لحظه لحظه برای من عکس بفرستند و مثلاً من را شریک مهمانی کنند، عکسها هیچ‌کدام باز نمی شوند تا الان، دقیقا این زمانی است که فی.ل.ت.ر شکسته من بکار می افتد و‌من میتوانم شادی برادرکم‌ و همسرش را ببینم و ببینم و دلم اندازه تمام دنیا تنگ شود و تنگ شود. 

دلم  برادرم را میخواهد خیلی زیاد، دلم دوستانم را میخواهد خیلی زیاد، دلم دیدن جوجه در راه را میخواهد خیلی زیاد.

سلام

از مزخرفترین حالات زندگی ،خیره به سقف شدن، همراه تهوع بسیار و سرگیجه فراوان است ، فشار لعنتیم از روی هفت تکان نمیخوره، چسبیده رو این عدد.جمله مادربزرگ‌ها :هیچ چیز، هیچ چیز تو زندگی به ارزشمندی سلامتی نیست، بخدا من اینو میدونم، اعتقاد قلبی هم دارم، دلم راه رفتن بدون سرگیجه میخواد.