مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

دهان دوخته

سلام

یک نیاز عجیبی برای دوخته بودن دهانم دارم، توی حریم شخصی،  توی محیط کارم، یک چیزی،  یک نیرویی، هردو لبم را روی هم فشار میده، دلم نمیخواد هیچ مدلی این دو از هم جدا بشن. از قضای روزگار در شرایط آرام و خوبی هم هستم ولی میل به سکوت دارم فراوان.

نظرات 1 + ارسال نظر
سمیه پنج‌شنبه 11 مرداد 1403 ساعت 07:18

بنده هم به شدت دوست دارم در این حالت باشم ولی نمی توانم و در کارکترم نیست توضیح زیاد دادن و حرف زدن رو دوست ندارم ولی نمی دونم چرا ساکت نمی شم

امان از دهانی که دوخته نمیشه.
امیدوارم عواقبش کمتر بشه برای شما

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.