مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

پیش بند گیلاسی

سلام

اینجا برف میباره زیاد، البته نه به صورت خالص،کمی تگرگ داره، باران میشه و بعد برف.  آپارتمان طبقه 28 هست و عملا تمام این چند روز توی مه بودم. توی خیابان‌های یخ زده و بارش تکه های ظریف یخ روی صورتم، تلاش کردم برم سمت فروشگاهی که لوازم خوشگل و با نمک آشپزخونه داره ، ذهنم  خانه داری میخواست و فاصله گرفتن از طبقه 28 و همه متعلقاتش. تمام راه با پدر و پسر حرف زدم، استخر بزرگ میان ساختمان را نشان پسرک دادم، سگ خواب‌آلود کنار خیابان و ...با حضور مجازی پسر، برایش شیشه بزرگی  شکلات صبحانه خوش آبرنگ خریدم، همسفر شیشه فندق ترکیب شده با عسل را خواست و در نهایت با همراه‌شان،  پیش بندی پر از گیلاسی خوش آب و رنگ خریدم و درنهایت خانه.

رسیدم کارخانه، فعلا.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.