سلام
دور یک میز و در یک جلسه هستیم، یک آقای اهل مصر، تعدادی همکار اهل ترکیه، همکاری اهل کرواسی و چند نفری از ایران کنار هم در گیر بررسی یک سری کارهای برنامه ریزی نشده هستیم. دنیای عجیبی داریم، زبان مشترک انگلیسی هست ولی فراوان لغات محلی هر کشور استفاده میشه و تقریبا همه میفهمند.پذیرایی روی میز سبک ترکی هست و خیلی جالب. همراه چای کوکی شور میل میکنند و همراه قهوه شیرینی. ظرفهای مکعب کوچولوی اب روی میز چیده میشه. چای در استکانهای کمر باریک سرو میشه و قهوه در فنجانهای زیبای کوچک. این شرکت هرچقدر تولید محصول ناموفق بوده ، در چیدن آفتابه و لگن و قرو فر،حسابی موفق بوده. مدیر ارشدم حرف میزند و حرف میزند و همینطور تا الان تا ساعت 11 شب را برنامه گذاشته.
زندگیم چی میشه؟ زندگیم با برق نگاه چشمان سیاه رنگ پسرکم از پشت صفحه گوشی ادامه داره ، هنوز نتونستم مهدکودک پیدا کنم، بسیار سخت هست و بسیار گیجم و بسیار خسته و البته بسیار امیدوارم به آینده.
کارخانه ای روی انگشتم میچرخد و من ناتوان از حل مسائل کوچک خانه، عجب، عجب از اینی که هستم.
فعلا
ایران در رودی نقاش
وقتی همیشه میخوای پرفکت باشی
مر مر جانم!بچه بزرگ میشه من و تو را لازم ندارد و بعد ها تو باعث افتخار اویی.بچسب به کارخانه.
قصه زندگی ایران نقش مشهور درودی را بخوان.
رضوان جانم، میدانم چقدر سخت میگذرد برایش، میدانم جقدر حجم تنهایی برای قلب کوچکش زیاد هست ، آرزو دارم روزی در چشمهایم نگاه نکند و نگوید، من مامان میخواستم نه چیزهای دیگر.
ممنون از پیشنهادت، حتما میخونم در این شبهای طولانی که دیر میگذرند.
سلام پگاه جان هم با حرفتون موافقم هم به این فکر می کنم که انگار ما ادم ها و بخصوص خانم ها زیاد ناراضی هستیم سر کار می ریم شاکی هستیم که خسته می شیم خونه داریم شاکی می شیم که دوست داریم کار کنیم حرف مامانتون قبول دارم
ولی به شخصه ترجیح می دم اضافه کار وایسم تا برم خونه بچه داری کنم 

به نظرم همین نصفه روز بچه داری بسه واسم
و به قول مربی یوگام خودتون هلاک بچه ها نکنید اونا بزرگ می شن و تهش می رن سراغ زندگی خودشون هر چقدم خوب باشیم بازم طلب کار و با باگ های تربیتی
سلام
ماهیت ادمها اینطوری میشه معمولا فکر میکنند، اگر در شرایط دیگر بودن، اوضاع بهتر بود.مسئله اینه که هرانتخابی مزایا و معایب خودش را داره.
انشالا با هرتصمیمی حال دلت خوب باشه.
سلام خواندن موفقیت های کاری شما خوشحالم میکنه، اینکه کسایی هستند که نتیجه زحماتتون رو میبینند.
من برعکس، تماما در خدمت خانواده و بچه شدم با تحصیل مهندسی در بهترین دانشگاه و ادامه تحصیل تا آخرین مقطع.
میخوام بگم هم اینجوری آدم اذیت میشه هم ا.نجوری که شما هستید. واقعیتش دنیا برای ما خانوما، خوب نتوانسته جا باز کنه، خودمونم که جا باز کردیم داریم له میشیم.
اما یک نقل قول از مامانم میگم برای شما، میگفت کاش اون سالهای اول مرخصی میگرفتم و انقد زود بازنشسته نمیشدم. هم الان زوده ب ای بازنشستگی و هم اون موقع بیشتر وقت داشتم برای بچه.
سلام
موضوع انتخاب هست و البته هزینه های این انتخاب. برای من موضوع این بود وقتی تصمیم گرفتم پسرم را داشته باشم، نتونستم از کارم که بخش پررنگی از هویتم شده بود، چشم پوشی کنم و برقراری تعادل بین هویت زنانه و مادرانه ام بیشترین بار ذهنی من شد در این سالها.