سلام
23 فروردین امسال از سفر برگشتم، ذهنم پیش هزاران کاری بود که داشتم، دو هفته تعطیلات طولانیتر شده بود و میدونستم خیلی خیلی شلوغم، یک دفعه همه چیز یک طوری به هم پیچید که نفهمیدم چی شد، از دوم اردیبهشت در استامبول به قصد یک هفته مستقر شدم و این استقرار تا الان طول کشیده و احتمالا تا آخر مرداد و شاید بیشتر.
چند روز کوتاهی به دلیل بایرام ترکیه، فرصت خونه بودن داشتم، حرف تکراری نمیزنم از دلخوری و دلتنگی همسفر و پسرم و ...تلاش میکنم همسفر را راضی کنم تا چند روز آینده بیاد اینجا و مدتی پیش هم باشیم.
از حرف تکراری تو چه مادری هستی، چطوری بچه را تنها گذاشتی، چقدر شوهرت خوبه که با تو کنار میاد و ... بگذریم. این مدت در کنار تمام سختیها و تجربه های تلخش پر بود از یاد گرفتن و تجربه های خوب. دیدن و بودن کنار کلی آدم متفاوت، زندگی نه چندان راحت برای مدت طولانی در هتل، حس عجیب تعلق نداشتن به گوشه کنار خیابان و... تلاش برای ادامه دادن زندگی در تنهایی، حتی وقتی حالت بد هست، همه و همه تجربههای خوب سفرم بوده.
یک روزی روزگاری اگر عمری بود، میام مینویسم از آنچه گذشت.
ببخشید یه جوری دارم از آخر به اول می خونم و باید ترتیب رو رعایت کنم. اما می دونم که سفر خوبی برات می شه و بعدها چقدر از این یاد می کنی. قوی که هستی. قوی بمون.
شما هرمدل دوست داری بخون عزیزم، سفر عالی هست اما... امان از حاشیه ها و امان از دلتنگی و امان از دور بودن از پسرم، نفسم.
موفق باشی عزیزم
ممنون نسیم عزیز
مشتاقانه منتظرم که بنویسید. برای شما تجربه، برای من درسه.
امیدوارم خانوادتون بهتون ملحق بشند که دور هم باشید
انشالا عزیزم، فرصت کم دارم و ذهن شلوغ و پریشان زیاد. ممنون از آرزوی خوبتون
تجربه عجیب و جالبی باید باشه حتما برامون بنویس هر وقت تونستی
بله هم عجیب و هم جالب، انشالا.
امیدوارم هر چی زودتر بیان و یکم از دلتنگیت کم بشه
قوی باش زندگی هیچ وقت اسون نبوده و متاسفانه الان برای تو روی سختیش رو داره نشون می ده. امیدوارم خیلی زود به شیرینی نبات بشه برات
ممنون، امیدوارم خیلی اتفاقهای خوب بیافته، زندگی جز قوی بودن چاره ای نگذاشته، خوب هست که همه چیز میگذره