سلام
ماموریت هستم، هنوز به مقصد نرسیدم، از کنار ذوب آهن اصفهان میگذرم ، یاد پدر میکنم و سالهای جوانی که اینجا گذراند ، ای بابایی میگه و ادامه میده برو خدارا شکر کن زنده اومدم بیرون.
این مسیرها برای من پر از خاطرات کودکی و دانشجویی هست،یک حس مبهمی دارم که حتی دیگه تجربه نکردم.