سلام
به محض ورودم به خونه، پسرکم با یک نقاشی پر از نقطه های آبی، به سراغم میاد، تند تند تعریف میکنه اینجا فضاست،اینها شهاب سنگ هستند، میدونی اینها سنگ هستند وقتی میخوره به آسمان، آتیش میگیرن؟
لحظه ای بعد به دایناسوری اشاره میکنه و میپرسه مامان میدونی دایناسورها منقرض شدند؟ یک شهاب سنگ منقرضشون کرده، نکنه شهاب سنگ بخوره به ما ؟
هنوز بخشی از لباس را تعویض نکردم که موضوع سوم را مطرح میکنه، مامان کی منو و تو میریم قطب جنوب که من خرس قطبی را بغل کنم؟میدونی خیلی نرمه؟
روی زمین میخوابه و حرکت عجیبی نشان میده، در جواب گیجی من، میگه تو که میدونی شیر دریایی حیوون مورد علاقم هست ، همینطوری راه میره و صداش اینجوریه ، راستی مامان میدونی شیرهای جنگلی تو آفریقا هستند؟ما توکشورمون شیر نداریم؟
واااااای مامان به نظرت سال دیگه شفق قطبی را ببینیم دوتایی؟
پسرک که کمی ترمز گزارش دهی را میکشه ، من فرصت میکنم برسی به موهایم بکشم، تلاش کنم ذهنم از روز پر تنش کارخانه ، از تمام صحبتهای پرتنشی که داشتم، از توهین بی ادبانه همکارم در یکجلسه، از همه تلخیهای روزم فاصله بگیرم و بیام توی دنیای قشنگ نیما،بغلش میکنم ، به وجود خودم فشارش میدم تا حال خودم بهتر شود ، عجب آرامش داره صدای شنیدن قلبش و گرمای وجودش. تلاش میکنم تو همون حال قول و قرار سفرهای آینده به قطب شمال و قطب جنوب و فضا بکذاریم، آفریقا را هم برای دیدن شیرهای جنگلی تو برنامه میگذاریم و البته جدی ترین قرارمون میشه، خریدن یک کره زمین بزرگ تا کشورها را ببینیم.
منقرض، شهاب سنگ، افریقا، شفق قطبی ، جوری تلفظ میشه که فقط من میفهم، بخشی از اطلاعات را از دوست عزیزش توی مهد گرفته، در مورد شیر جنگلی خاله مهد اطلاعات داده و جانورهای قطبی را با پدرش دنبال میکنه.
من تا ابد شکرگذار زندگی هستم برای بودن این پسرکوچولو چی سیه چرده مهربونم.
یکی از خوشبختی های زندگی این استقبال پر شور و پر از گزارش بچه هاست ... خسته نباشی مریم جان از این مبارزه ی هرروزه سرکار و خدا قوت بابت تایم کاری
بودن این بچه ها، تجربه زندگی با این بچه ها در کنار تمام سختیهای زندگی ، خود خود معجزه است. ممنون از شما
خدا این دلیل ارامش شمارو در نهایت سلامتی و شادی حفظ کنه.اخه یه فسقل رو چه به این حرفااا
ممنون از آرزوی قشنگت سارا جان ، کلا هرروز یک غافلگیری جدید داره با موضوعاتی که مطرح میکنه