سلام
نمیتونم حال دلم را توصیف کنم، بند دلم مدام در حال پاره شدن است از اضطراب، گاهی طعم خون حس میکنم از شدت خشم و غم. دنبا راهی هستم که دوام بیاورم، تصویرسازیهای زیبا از آینده میکنم در خیالم و طعم خون میرود.
بنا بر شرایط زمانه قرار است خانه ما در چندماه آینده تعویض شود ، این تعویض هم خوب است و هم بد. عاشق تمام وجود منزل فعلی هستم، عاشق کوچه ام. عاشق همه چیزش و حالا باید دل بکنم به دلایل مختلف از جمله شادی پسرک. فرصتی پیش آمده تا در منزلی ویلایی سر سبز و پر درخت ساکن شویم ، دورنمای قشنگی دارد اما هزار و یک داستان پشت پرده هم دارد. چاره ای ندارم، انتخابی هم.تمام آنچه حالم را خوب میکند چیدن برگ مو، نشستن در ایوان منزل، پیچیدن دلمه و پختن آن هست. فعلا اینجوری روزهای زندگی را طاقت میارم
ان شاالله که خانه ی جدید، منشا خیر، نور و شادی فراوان باشه براتون
قلب:
ممنون از کامنت پر انرژیتون