مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است


بلاخره بعد از گذشت یک عالم روز، شهرزاد هم پا به خانه ما گذاشت، از آنجایی که خیلی زیاد در موردش شنیده بودم و از اونجایی که خیلی از بازیگران مورد علاقه من توش بازی میکردند، انتظارم خیلییییییییییییی ازش بالا بود و البته بهتره که ادم یک سریال را بعد از شنیدن یک عالمه تعریف نبینه، چون تو ذوقش میخوره.به هرحال داریم میبینیمش و متاسفانه یکی ازسوژه های این فیلم هم  بچه دار نشدن و باقی قضایاست و خدا میداند که من چه اتشی  میگیرم از این قصه تکراری برخورد با آقا و خانم بچه دار نشو. نمیخوام قصه تکراری بگم و بحثی داشته باشم ، فقط یک کوچولو. خیلی جالبه که ارتباط مرد داستان با بانوی دیگری کاملا شرعی میشه و عرفی میشه و حق شناخته میشه، اما پناه بردن بانوی قصه از خیلی چیزها به آقایی ،به دوز و کلک میرسه و همه بسیج میشن که زن متاهل را متعهد کنند و باقی قضایا.

*هدف نق زدن در مورد موضوع دیگری بود، پای فیلم وسط کشیده شد.فیلم فیلمه دیگه، بی خیال.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.