مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

چند دقیقه ای میشه که به خونه رسیدم، همیشه روز قبل از ممیزی آنقدر کارها به هم پیچیده میشه که آدم دلش مبخواد یواشکی از درب کارخانه خارج بشه و بزنه به دل بیابان و البته موبایلش هم خاموش کنه، من نمیدانم این چه سریه که تو این روزها دائم باید سند و مدرک آماده کنی و همیشه خدا هم یک چیزی کمه.انشالا این دوشنبه هم که بگذرد سومین دوشنبه همراه با ممیزی تمام میشه و انشالا که دیگه از این خبرها نباشه. 

الان پخش مبلم، دارم به خودم  التماس می کنم پاشو برو یگ دوش بگیر، کو‌ گوش شنوا، مشکل اینجاست که زیر دوش هم برم دیگه بیرون بیا نیستم، کلا تو یک حالت متمایل به هیچ تغییر افتادم، منگ منگم، احتمالا از اثرات سه هفته مدرک سازی و مدرک تایپی و از این مزخرفات هست.

*آخ جون از فرداشب فیلم، فیلم ، فیلم. از همینجا به درگاه کارگردانان عزیز التماس دعا دارم که فیلمهایشان اینقدر درب و داغان نباشد، دارم میگما....داغون باشه من سال دیگه.....بازهم میام، کار و  زندگی که ندارم، الحمدالله دغدغه بچه مچه هم که ندارم، یازده شب زندگیمان را هم در سال با فیلمهای جینگولک شما میگذرانیم، فقط حریف همسفر شدن کمی سخت است که آنهم حل میشود

پدر جان غری میزند از شنیدن برنامه های شبهای آینده، طبق معمول ساعت زیاد کار و بچه نداشتن و تفریحات منرا همه به هم ربط میدهد و آخرش میگوید آخه بابا، تو‌کی میخواهی مثل بچه آدم زندگی کنی؟کی پنج صبح(پنج نیست و شش صبح است، ایشان غلو میکنند)از خونه میره بیرون و ده شب(ده شب هم غلطه، گاهی به خاطر اضافه کار نه شب به خانه میرسم) برمیگرده، تازه بعدش هم پولش را میدهد فیلم چرتتتتتتت میبینه، اگه بچه داشته باشی دیگه دنبال این قرطی گریها نمیروی.

*تمام زیباییهای پاییز و زمستان یک طرف، این گل نرگسش هم یک طرف، هیچ زمانی چشمان من از دیدنشان خسته نمیشود. 

*خدا را شکر یک نفر پیدا شد بنده را کشان کشان به سمت حمام هل بدهد، بروم تا کتک نخوردم. شبتان خوش خوش

*امروز با همه شلوغ پلوغیش عالمی داشت برای خودش، من همه را یادم بود، تو چطور؟

نظرات 1 + ارسال نظر
سهیلا دوشنبه 12 بهمن 1394 ساعت 11:30 http://nanehadi.blogsky.com

خدا رو شکر منم عشق فیلمم ولی از شلوغی فراریم.برای همین با جشنواره کا ری ندارم

تو خونه و‌خلوت هم فیلم دیدن عالمی داره، منتها دونفری تنها توی یک شهر غریب زندگی میکنه عادتت میده که گاهی بخواهی توی شلوغیها باشی و مثلا تفریح برای خودت تعریف کنی.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.