سلام به روی ماهتون
یک عدد مریم مست و ملنگ وگیج و مشنگ الان خدمت شماست، درصد الکل خونم نه برای نوشیدن بلکه به خاطر شنیدن بالا رفته، از بس که امشب از می و مستی شنیدم، در یک کلام خلاصه بگم، اگر تو فاز سنتی پسند هستید، امشب جایتان خالی محشرررررررر بود، البته با چاشنی حاشیه که بر ای ماها که عادت کردیم از این بدسلیقکیها ببینیم و چشممان به بودنشان عادت کرده، خیلی مهم نبود.بین انتخاب چهارشنبه و پنجشنبه مردد بودم که خداراشکر با وجود خستگیهای کار چهارشنبه را انتخاب کردم و چه خوب، چون کنسرت پنجشنبه شب که فعلا رو هواست.
برنامه امشب ظاهرا(به گفته یکی از نیروهای انتظاماتی)بارها و بارها لغو شده و ساعتی پیش از برنامه بلاخره توانتستند آنرا اوکی کنند و البته بسیار نگران کمی شادمانی بودند و همه وجودمان را سرویس کردند اکر گاهی دو انگشتی به هم میبخورد و مثلا صدای بشکن در میآمد. راه به راه هم به همای نازنین اخطار فرستادند و بلاخره با حذف نصف آهنگهایی که قرار بود اجرا شود برنامه را به پایان رساندند وچه حیف.
خیلیها ناراضی بودند، اصلا خیلیها مثل همکاران خودم حتی اسمش را هم نشنیده بودند، ولی من امشب روی فضا بودم، برای من صدایش، قدرت خواندنش پر از حس خوب بود و حیف که دستم به او نرسید، حنجره نازنینش...همای عزیز ممنون.(مثلا اینجا را میخواند)
*من عادت دارم همه هیجانم را به همسفر لحظه به لحظه انتقال بدهم، همسفر سنتی پسند هم عجیب تو حس بود و بنده دو سه آهنگی را هی روی روانش اسکی رفتم، بعد از آهنگ سوم احساس کردم ایشان به زودی مرا له خواهد کرد، مثل یک بانوی نازنین خودم تنهایی غرق حس شدم ولی توی ماشین مغزش را خوردم از بس حرف زدم .
*من امشب یخ زدم، چقدر سردهههههه، با یک ذره لباس رفتم کنسرت و عملا به حالت فریز وارد سالن شدم.
*خسته و خوابالو، ساعت از نیمه شب گذشته ، فردا صبح هم مراسم قورباغه زاسیون دارم.