مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

اتاق تمیز

آنها که تو‌شرکت دارویی کار کردند، میدونند اتاق تمیز چیه، اونهایی هم که کار نکردند، احتمالا میدونند چیه، هرچی هست شبیه خونه من نیست.

برای ورود به اتاق تمیز باید لباس یکسره و مخصوصی پوشید، امروز بانوی عزیزی از فلان اداره مهم تشریف فرما شده بودند به کارخانه و بنا به دلایلی باید اتاق تمیز را میدیدند و البته باید لباس مخصوص را هم میپوشیدند، آقا این خانم بازرس ضایع بازیهایی درآورد ناگفتنی، یعنی اگر کارتش را ندیده بودم میگفتم فی فی خانم از سر کوچه اومده تو کارخونه، از خودش عکس میگرفت و هی میگفت باتمک شدم؟؟؟؟این دهلن من هعی بازتر میشد، حالا فکر کنید یک گروه وسیع از آقایان پشت درب منتظر بودند تا ایشان لباس چنج کنند و آنها وارد شوند، اونقت ایشون مشغول عکسبرداری از زوایای مختلف خودشون بودند. 

** به لطف گیج شدن توسط بانوی ذکر شده وسیله ای در اتاق جا ماند، بعد از خروج همع از اتاق مجیور شدم تنها به اتاق برگردم، این اتاق که میگم کمی بیشتر از یک اتاقه، درواقع هی از یک اتاق رد میشی و درب قبلی پشت سرت بسته میشه تا درب جلویی بتونه باز بشه، اولینبارم بود که وارد اتاق شدم و البته در میان اتاق چهارم-پنجم بودم که درب قبلی بسته شد، درب جلویی هم باز نشد، به همین سادگی به همین خوشمزگی.موبایل نداشتم، با اناق خیلی آشنا نبودم، نمیخواستم ضایع بازی راه بیاندازم، نیم ساعت تمام زندانی شدم، هی تصور کردم واااای اگر مثلا اینجا سرد خانه بود چی میشد، اگر دستشویی بخوام چی میشه، اگر در باز نشه، تمام اگر واماهای وحشتناک تو این نیم ساعت به سراغم اومد،‌ بلاخره اپراتور نظافت پیدایش شد و نجات پیدا کردم، همکارها که فهمیدند میگن، اااا بدون موبایل نری اونجاها، زیاد پیش اومده درها مشکل پیدا کنند و باز نشن. 

نظرات 3 + ارسال نظر
عمو دوشنبه 21 دی 1394 ساعت 10:45

درود ...
یه چندتا از عکس های بازرس رو می زاشتین مام نظر بدیم که با نمک شده بود یا نه
والاااااااا

درود به روی ماهتون،
والا ایشون با گوشیه خودشان سلفی میگرفتند، والبته با توجه به تپلی بودن بانو و کمی جا نشدنشان در لباس، عکسها بسیار فانی بود.خود بازرس خانم از همه (همه یعنی من و خودش)بیشتر خندید.

سرن دوشنبه 21 دی 1394 ساعت 03:20 http://serendarsokoot.blogsky.com/

خانمه چه پر انرژی بوده
خوبه فوبیای ترس از فضای بسته نداری

خانمه کلا مشنگانه پرانرژی بود، والا این یک مدل فوبیا را تا حالا نداشتم اما فوبیای بی دستشویی ماندن داشتم و دارم.

مگهان یکشنبه 20 دی 1394 ساعت 23:31 http://meghan.blogsky.com

چه رحمی کرده خدا بهمون...
مریم اونجا که گفتی در در داره و بیشتر از یک اتاقه یهو تصورم یکجای ترسناک و مخوف سفید و خلوت شد، تو دلم خالی شد که دیدم بعله!!! در ادامه ترسناک بودنش ثابت شده:|

البته مگی جان رنگ را درست حدس زدی، سفید با کمی آبی، ترسناک نبود، بیشتر دستشویی لازم بودم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.