مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

آنه شرلی

سلام به روی ماهتون

شب جمعه زیباتون بخیر و‌خوشی، عرضم به حضورتان که من این هفته چهارشنبه قشنگ نداشتم، به دلیل اجبار به حضور در کارخانه برای روز پنجشنبه،‌بنده امروز خانه نبودم و فقط خدا میدونه پنجشنبه ای که آدم کار کنه چقدر آزاردهنده هست، به خصوص که از قبل نوبت آرایشگاه هم گرفته باشی که بروی بلکه صفایی به این زلفهای توهم پیچیده بدهی.به ضرب و زور نوبتم را تغییر دادم و خودم را آرایشگاه رساندم، بابا چقدر ناز دارند این آرایشگاهها، نوبت جراحیه قلب گرفتن اینقدر ناز و ادا نداره که این خانمه اینقدر امروز منرا فیلم کرد، تازه زیر دستش هم که نشستم آنقدر از همه صورتم و موهایم و ابروهایم ایراد گرفت که لحظه ای با خودم ‌گفتم یعنی من اینقدر هم هپلی ام؟کلی هم توصیه کرد به خودت برس دختر، چقدر بی روحی، چقدر بی رنگ و رویی. مگه تو شوهر!!!نداری، نمیبینی اینقدر گرگ تو خیابانه، میگم والا خانم من آفتاب نزده از خونه میرم بیرون، شب برمیگردم، اون موقعی که من میرم و میام سگ تو خیابان زیاده اما گرگ هنوزندیدم، از کارخانه هم که قصد برگشت  به خونه میکنم، تجدید میکاپ نمیکنم، یعنی اصولا خیلی میکاپ نمیکنم.خلاصه که هی موهای بنده کوتاه شد و هی بانو آرایشگر مخم را نوش جان کرد، خدا الهی که یا منرا هنری بخشد و از نیاز به پیرایشگر رهایی بخشد یا کمی زبان آرایشگر جماعت را در کامشان نگهدارد.

خلاصه به دنبالیک مراسم عروسیه گوگولی مگولی و البته به دنبال ریشه سفید همیشه حاضر صحنه باید تغییر رنگی هم بر روی سر مبارک انجام میدادم،(خودم نه آرایشگر) .‌آقا من یک مشکلی با رنگ کمردن مو دارم، هر بار، دقیقا هربار که تصمیم میگیرم موهای بیچاره را صفایی بدهم،‌چنان رنگ‌موی موجود بر سرم در چشمانم زیبا میشود و خوش منظره، که هیمیگم آخه مریم جان تو چته که میخواهیی این نازنینها را عوض کنی، باور کنیدها، دو هفته هست رنگ جدیدی تهیه کردم و هر بار جلوی آینه رفتم پشیمان شدم تا امروز بلاخره غز موی سپیدم خجالت کشیدم و دسیت به کار شدم و ماجرا تازه شروع شد، مدتها بود دلم موی مثلا شرابی میخواست، البته دقیقا نمیدانم آن مویی که من دوست دارم شرابی است یا اسم دیگری دارد، به هرحال توی آن مایه ها میخواستم و از آنجاییکه تا حالا این رنگ را امتحان نکردم و باز از آنجاییکه اغفال شدم و از یک آقاپسر بسیاااااار لوس یک رنگ جدید و امتحان نکرده خریدم و از آنجاتر که سابقه  طولانی در خ.ر شدن توسط فروشنده ها را دارم و از آنجاییکه رنگ آماده اسیتفاده الان دقیقا مثل رب گوجه فرنگی شده، دارم از ترس و دلهره میمیرم که این چه رنگی است من خریدم و اگر بعد از شستشو نارنجی شد یا مثل گوجه فرنگی قرمز بود دقیقا چه غلطی باید بکنم و اصلا چرا کمی در مورد این رنگ کمی تحقیق نکردم و ...تازه یادم افتادم که پسرک فروشنده با آن عشوه های چندشش گفت یک رنگ انگوری محشر میدهد و من مشنگ نپرسیدم دقیقا کدام انگور را میگویی و الان هی دارمتمام طیفهای رنگی انگورها را تو ذهنم بالا پایین میکنم و خودم و البته همسفررا دق میبدهم که این رنگ قراره چی بشه، ذات خسیسی هم بالا زده و‌دلم نمیاد دورش بریزم و مثل بچه آدم بروم همانها که میشناسم بخرم، یعنی قلبم تو دهانم آمده ها.

*داد همسفر در آمده که دبیا دیگه، دعا کنید عاقبت بخیر بشوم.


**چند ساعت بعد:بخیر گذشت، خودمان رنگ متولد شده را پسندیدیم، یار هم پسندید.

نظرات 3 + ارسال نظر
سرن شنبه 5 دی 1394 ساعت 19:28 http://serendarsokoot.blogsky.com/

پنج شنبه سرکار رفتن از صبح شنبه هم بدتره!
رنگ جدید مبارکت باشه. انگار پسره لوس یه چیزایی بلد بوده ها

خیلی سخت بود واقعا، من هم تنبل،‌واویلا.ممنون عزیزم، پسره خیلی اوا بود، کلا یادش می افتم چندشم میشه، ولی لامصب کار درست بود.

سهیلا جمعه 4 دی 1394 ساعت 20:31 http://nanehadi.blogsky.com

مبارک باشه.اگر هم رنگ رو دوست نداشتی غصه نداره.یه رنگ تیره میذاری روش

ممنون عزیزم،رنگ خوب شد، درواقع خیلی خوب شد خداراشکر، البته از اون راهکاری هم که میفرمایید بارها مجبور به استفاده شدم.

په پو جمعه 4 دی 1394 ساعت 00:12 http://www.aski-ewin.blogsky.com

چرا از یه آرابشگر نمی پرسید؟

براساس کرم درونیه، من همه چیز را خودم حل خواهم کرد.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.