با حال وارفته بعد از افطار، پخش زمین و روبروی تلویزیون هستم، نبرد بلند قامتان مملکت را میبینم و هی دنبال این میگردم که با حضور همجنسان من قرار بوده کجای عرش خداوند بلرزه و اصلا چطور قرار بوده بلرزه.
سعی میکنم از همینجا حس خوبم را به سالن دوازده هزارنفری بفرستم و آرزوی پیروزی داشته باشم و خودم را به خاطر تصمیمگیریهای احمقانه ا ح م ق ه ا اذیت نکنم. میدونم که عمر حماقت آنقدرها هم طولانی نیست.
**نوش جانتان لذت این بردن.
عمرش بیش از صبر من طولانی شده. جگرم سوخته. چیزهایی میبینم و میشنوم که لعنت همه کائنات رو برای این ا ح م ق ه ا ی ح ا ک م آرزو میکنم...
ظاهرا تو مملکتهایی مثل ما چیزی که باید زیاد بشه صبره، امیدواریه، امید به اینکه بتونی یک روز تغییرات را حتی اگه خیلی کوچک هستند ببینی.
بانو توخودت امید خیلی ها هستی.
متاسفانه عمرش در اینجا طولانی عزیزم...خیلی
من دعا میکنمدعمرش کوتاه بشه و البته سعی.