سلام
پنج روز هست برگشتم به زندکی تقریبا معمولی، فیزیکی برگشتم اما روح و روان و مغزم هنگ هست، انگار یک شوک پنج ماهه تازه داره اثراتش را نشان میده، از کابینت خونم خبر ندارم، چیدمان یخچال گیجم میکنه، فضای محیط کارم عجیب و غریب هست، خلاصه یا همه چیز یک جور دیگه هست یا من جور دیگه شدم و هنوز برنگشتم به تنظیمات اولیه.
به پسرک قول دادم امروز کمی زودتر برم خونه و بریم تولد دوستش، همین امروز داره از زمین و زمان جلسه ایجاد میشه، انشالا که شرمنده جوجه نشم.
میام انشالله
امیدوارم که رسیده باشی به جوجه جان
رسیدنت هم بخیر
رسیدم، ممنون از مهربونیت