سلام
چند لحظه ای هست که وارد فرودگاه شدم، چمدان را گرفتم و در تاکسی به سمت خونه میرم، چشمهایم تمام سالن فرودگاه را چرخید، شاید که همسفر پیداش بشه ولی خوب نبود.
حالمخوبه، الان که تو راه خونه هستم ، خوبم و دلم یک دوش میخواد وخواب عمیق کنار پسرکم و تنفس کردن عطر تنش.به بعدا، همبعدتر فکر میکنم ، دلتنگی و غم را هم یک گوشه میگذارم برای بعدتر ها.
امیدوارم تا الان حسابی از وجود پسرک لذت برده باشی و خستگی از تنت در اومده باشه
,ممنون، لذت بردم وتمام شد، مجددا برگشتم اینطرف
رسیدن بخیر مریم جون، بنظرمهمسرت میدونه که تو به این رفتار سردش حساس شدی داره ازت اینجوری انتقام میگیره وگرنه هم دوست داره و دلتنگته. در مقابل این رفتارش تو هم سردی نشون بده تا فکر نکنه نتیجه مثبت میگیره و میتونه اینجوری تو رو کنترل کنه
,سلام، ممنون،همسفر خسته شده ومتاسفانه حق داره.
من هم خستم ، کمی همراهی دوطرفه لازم داریم، انشالا که بشود
اشکالی نداره مهم این هست که میرسی خونه ای که آغوش گرم پسرک در انتظارت هست امیدوارم استراحت به تن و روحت بچسبه
مهمترین و خاصترین حس دنیاست، همین بغل کردن پسرم
خوش برگشتی به خونه
ممنون از لطف شما
رسیدن بخیر
قربان شما، ممنون