سلام
توی جاده به سمت کارخانه در حرکتم، تقریبا مه کامل پوشونده جاده را و حدود ۵۰متر جلوتر را میشه دید. تمام اطرافم غیر قابل دیدن هست و من عاشق این مدلی رفتن به سمت کارخونم. حرکت تو مه برام جزء زیباترین دقایق زندگی هست و میشه خود خود زندگی، یک دید محدود و یک عالم علامت سوال در اطراف.
*همکاری برام پیغام داده که چطوری خانم الاغ.شاخ در آوردم که یعنی چی، من با ایشون هیچ مدل شوخی ندارم، چطوری اینرا گفته.یک ساعتی بعد زنگ زد و عذرخواهی که تازه دیده چی نوشته، ببخشید و اشتباه شده و ...بخشیدمش، خودم خدای سوتی تایپی هستم و میدونم چی به سر آدم میاد از خجالت.شاید به ایشون سخت گذشت ولی حال من بهتر شد و اوضاع قاطی تغییر کرد. چند باری در ذهنم به خودم خانم الاغ گفتم، راستش یک جاهایی واقعا مثل حیوان نازنین رفتار کردم و کمکم به این نتیجه رسیدم همکار خیلی اشتباه نکرده. احتمالا دفعه بعدی که برم تو غار خودآزاری و هیچ ابزاری جواب نده برای تغییر حال وهوا، جلوی آینه چندباری خانم الاغ خطاب کنم مریم درون آینه را.
*راننده خیلی مارپیچمیره، سالم به مقصد برسیم. انشالا
هممون گاها یک فروند الاغ هم درونمون داریم کنار مابقی حیوانات دیگه؛ از شیر، گرگ، روباه گرفته تا غزال، آهو، پروانه ....تا قناری و مرغ عشق!
واقعا کاش هممون خانم الاغ بودیم
اینجوری کمتر اسیب میدیدیم
چه طرفداری این الاغ خانم
اگه میدونستی خانم الاغ بودن چقدر دلچسبه از همکارت تشکر میکردی
میدونی اگه من خانم الاغ بودم چقدر زندگی آسون و شاد میشد
اصلا بیا و از این به بعد به جای خورشید به من بگو خانم الاغ
شما که عزیز مایی خورشید نازنین،
خانم الاغ واقعا گاهی دلچسب هست