سلام
حال و هوای برفی مبارکمون باشه،ایکاش که بباره، خیلی بباره، اونقدر که تیتر یکی از اخبار بشه، سدها لبریز شدند.
چند روزی هست، توی قسمت بد خودم گرفتار شدم، هرچه بلد بودم انجام دادم شاید این روی بدم بره لایه های زیرین اما نشد که نشد.شماره تلفنهای گوشی را بالا پایین میکنم ، شاید اسم امنی پیدا بشه و چند دقیقه من بگم و بگم اما نبود. از فرصت تعطیلات آخر هفته استفاده کردم و چندباری از همسفر خواستم کنارم باشه و فقط بشنوه، کلام اول به دوم نرسیده شروع کرد که خودت مقصری و من که گفتم ... و تسلیم دست بالا بردم که ببخشید و در دلم گفتم وقتت را گرفتم، اشتباه کردم، مزاحمت نمیشم ، شما برو سراغ گوشی و من هم میرم سراغ خودم.
توی زندگی حسرتهای زیادی نداشتم، معمولا هر چه خواستم بلاخره رسیدم غیر از یکی دومورد، اولی را بگذریم، دومی یک آغو.ش بی انتظار بود، بدون حرف، بدون نصیحت،بدونتوبیخ، بدون شماتت، بدون هیچ انتظاری و نبود.
من خوبم، گاها سر زدم چند ماهی یکبار
خدا را شکر، ممنون از حضورتون
اول بنا داشتم با همون اسم مستعار چند سال پیش چند سطری بنویسم اما خب واسه کسی که جایگاهی بین مخاطبهاتون نداره، چه برسه به اینکه بخواد گوش شنوای امنی باشم مقادیری غبطه خوردم....
" آخرشم نفهمیدیم غُرغُر درسته یا قُرقُر ؟
اسم مستعارم چی بود؟ ( تست حافظه )
آخرشم باز پر و پیمون شد، اما پر از خالی و محتوا ( کامنتمو میگم)
سلام، حال و احوال شما؟
این طرفها گذر کردید
یه زمانی فک میکردم،کلی دوست و رفیق دارم،همیشه برام وقت دارن
اما حالا...هیچ حسی ندارم،واقعا کسی نیست.چقدر همه تنها شدیم.
همسر من اوضاعش بهتره،ولی خدا نکنه تو یه موقعیت اشاره کنه با چیزی که من گفتم.
کلا بهم می ریزم و میگم دفعه بعد هیچی بهت نمیگم.
شنیدن درد و دل توی زمانی که منتظرش نیستی ، خودش میشه یک درد جدید
بیا بغلم
قول میدم یه کلمه حرف نزنم
ممنون از لطفت مهربون، خوبه که هردومون میدونیم چی میخواهیم