مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است


همینجوری برای دادن یک حال خوب به خودمان، ابزارکهای باغبانی خریده ام تا بذرهای ریز ریز ریحان و شاهی را تو باغچه باکس فلاور کوچکم بکارم و مثلا حس کاشت،داشت، برداشت را تجربه کنم. همسفر لبخندش را از مدل باغبانی کردنم پنهان نمیکند و انگار که من از ان دانشجوهای بینوایش باشم، هی آموزش میدهد و هی نظر میدهد. نمیدونم محصولم کی به بار میشینه، همینجوری نقشه میکشم که محصولات کشاورزیم را توسعه بدهم و توی ذهنم هی خیالپردازی میکنم.خدا را چه دیدید، شاید روزی کار تو کارخونه و دانشگاه  را کنار گذاشتیم و رفتیم تو کار مزرعه داری.

*هزار بار توی دلم خودم را ناسزا میگم که بساط دیدن سریال شهرزاد را توی خونه راه انداختم، اذیتم میکنه، میدونم فیلمه،میدونم قصه است، اما همینجوری دلم آزار میده خودش را.

نظرات 2 + ارسال نظر
هدی سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 13:45

سلام مرمری جونم
چه فکر خوبی باغبانی

سلام عزیزم. البته باغبانی زیاد درست نیست، باغچه بانی صحیحتره .

سرن سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 00:08 http://serendarsokoot.blogsky.com/

پس تو هم دستت سبزه مریم!

بعد از به محصول رسیدن میتونم بفهمم سبزه یا نه عزیزم. انشالا دستهای تو همیشه پر برکت باشه.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.