مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام به روی ماهتون

یک عدد مریم درب و داغان چسبیده به شوفاژدر خدمت شماست، جانم برایتان بگوید امروز دوست نازنینی لطف کرده بودند کمی ترشی  به کارخانه آورده بودند، جمعیت زیاد و یک شیشه کوچک باعث شد من یک تکه خیلی کوچولو از بامیه ترشی را بخورم اما همین یک تکه بسیار کوچک چنان بزاغی در دهان من به راه انداخت واویلا، ظرف ترشی که خالی شد ، سرکه  پر از سبزی و عطرآلودش هم به من اشاره کرد، هی چشمک زد، از شما چه پنهان سابقه سرکه ترشی خوری را زیاد دارم  در روزهای جوانی، اما مدتها به خاطر چشم غره های راه و بیراه همسفر و هی تذکر دادنش از این لذت محروم شده بودم، خلاصه در یک اقدام انتحاری مایع نشاط آور را درون لیوانم. خالی کردم و رفتم بالا، عطر و طعمش لذتی داشت ها، لامصب. تند تند هم بود، اما...از همان چند دقیقه بعد از نوشیدن تا همین حالا دولا دولا راه رفتم، این معده بی معرفتم  رفیق نیمه راه شد و پدرم را درآورده، هیچ جوری هم آروم نمیشه، فکرش را بکنید میون یک گردان آدم چسبیده به شکمت باشی و هی جواب بدهید، چیزی نیست، معده ام کمی قاطی کرده، همین. به خانه هم که رسیدم همسفر همیشه مهربانم گفت، مرییییییی تو ترشی خوردی، آره؟ حقته، هرچی میکشی حقته، (میبینید، تو اوج مریضی اینطوری حال آدم را جا می آورد)،دخاره لجباز یک دنده ووو.بقیه کلمات مهربانانه  اش یادم نیست.

*آقا ما سه تا همکار آقا بیخ گوشمان در آزمایشگاه داریم،  این سه فروند آقا متاهل هستند و‌هرچه فکر کنید لوس و بی معنی، روزی n  مرتبه با همسران گل و بلبل تماس دارند و‌آیییییییی رمانتیک حرف میزنند، آییییییی لوس حرف میزنند، حااااااااالم به هم خورد، آخه تصور کنید سه فروند همکار با سایز 2x، هی جیک جیکهای لوس بگویند، والا اینها که حرف میزنند، من نمیدانم زمین را نگاه کنم، هوا را نگاه کنم، اصلا کجا را نگاه کنم، جالبه که پررو پررو تو چشم بنده نگاه میکنند و‌میگن نه اینکه شما متاهلی ، آدم جلوی شما راحته، اه اه اه تازه مثلا کرد هم هستند هرسه نفر، من به هفت جد و‌آبادم خندیدم که متاهل شدم، شماها اینگونه جلوی من متاهل بازی در بیاورید.

نظرات 4 + ارسال نظر
ﻓَﺮے ﻣﺂ چهارشنبه 28 بهمن 1394 ساعت 09:18 http://godsblessing.blogsky.com/

من و مرخصی از نوشتن !!!!
مریم من هم جدیدا نم یتونم ترشی بخورم ، غمی از این بزرگتر داریم ؟!

همینو بگو، از بس مد شده ملت میرن مرخصی از نوشتن، گفتم شاید شما هم بله.
وای فریما هرچی دوست دارم برام بده، هرررررچی.

decosaj سه‌شنبه 27 بهمن 1394 ساعت 15:05 http://www.decosaj.blogfa.com

دکوساج طراح و مجری:
کابینت، سرویس خواب، تختخواب تاشو، مبلمان اداری و تجاری و ... می باشد.
برای اطلاع بیشتر لطفا به لینک زیر مراجعه بفرمایید.
www.decosaj.blogfa.com

سرن سه‌شنبه 27 بهمن 1394 ساعت 04:01

خنده:
یعنی عاشق محیط کاریت شدم! اونوقت من باید به همسر یادآوری کنم بعضی روزها_دقت کن لطفا_ بعضی روزها یه دقیقه به خونه بزنگی بد نیستا!

آخه این کلمه های لوس عاشقی داره؟دومتر آقا کنارت ایستاده، اونوقت با زبون لوس کودکانه عجیجم عجیجم به گوشت برسونه.

سهیلا دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 21:21 http://nanehadi.blogsky.com

همینو بگو.چقد لطیف شدن آقایون.

والا لطیف قبلنا معنی بهتری داشت، این مدل صحبتها بیشتر چندشه.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.