یکی از کارهایی که متاسفانه یا خوشبختانه هیچوقت یاد نگرفتم، چاپلوسی و مجیز گویی و پارچه خواری (کلا همه کلماتی که تو این طیف قرار میگیرند) بوده، اینکه چرا یاد نگرفتم دلایل مختلفی داره که حس بیانش نیست، نتیجه کار مهمه که بارها و بارها بنده را به هچل انداخته، هم توی زندگیه خصوصیم و هم توی زندگیه کاری و اجتماعی. خیلی از ادمها را که به دلایل استراتژیکی لازم بوده تو زندگیم حفظ کنم را به دلیل اینکه بلد نبودم گاه و بیگاه برایشان زبان بازی کنم از دست دادم ولی خوب خیال انهایی هم که هستند راحت هست که هرچه بر زبان مبارک می آید همان است که در دلم هست و ...اما توی کار، محل قبلی کار به خاطر کوچک بودنش و شناخته شدنم و البته رک بودن خود خانم دکتر برای هیچ کاری احتیاج به زبان ریختن نبود، مدیر مستقیمم خود ایشان بود و همه چیز را میدید و اما اینجا، به دلیل وسعت کار و تعدد نیرو و تازه وارد بودن و مسائلی دیگر بازار چاپلوسی داغ است و هر بار من گیجتر از پیشم که اخه چرا؟ مثلا لازمه ادم هر روز صبح به مدیرش بگه چقدر امروز مااااااااااااااه شدین؟ چقدر این مانتوی جدید تو تن شما محشره؟ چقدر...اه اه اه .خدا را شکر مدیرها حرفه ای هستند و خیلی به این بازیها تن نمیدهند ولی به هر حال وقتی یک نفر در میان جمع لالمانی میگیرد خیلی تابلو میشود.کمی به فرزندانتان این رفتارهای نادرست را هم اموزش بدهید، ممکن است لازمشان بشود.
* بلیطهای جشنواره امسال ظاهری بسیار لوس و صورتی دارند، دلم بلیطهای قبلی را میخواهد، اخه اینها چیه؟
**بسیار فروزان نازنین را دوست داشتم..ایشان برای من یادآور یک عالم خاطره خوب دیدن فیلمهای قدیمی در کنار پدر و مادرم بوده، روحش شاد.
سلام مر مری خوبی؟ دلم برات خیلییی تنگ شده بود...ببخش که مدتی غایب بودم...
ولی الان بزرگ شدم
من هم قبلا ها انسان چاپلوسسی بودم
سلام دختر اصفهانی جونم، خوبی تو؟عزیزم همه ما درگیریم و گاهی فرصت نمیکنیم حالی از هم بپرسیم. به هرحال قدمت روی چشم.
بزرگ شدنت مبارک.
خدا رحمت کنه فروزان رو.فیلمای زمان بچگی با فروزان گذشت.پاچه خواری خیلی مهارت خوبیه.متاسفانه به نظر میاد یاد گرفتنی نیست.یعنی باید یه استعداد خاصی داشته باشی تا بتونی انجام بدی
خیلیها با این بانوی زیبا خاطره دارند،
مهارت خوب اما مزخرفیه، دوستش ندارم.