مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است


سلام

تا حالا برای کارم به خیلی از بیمارستانها  رفتم، معمولا برخورد خوبی دارد، اما، چشمتون روز بد نبینه، امروز یک مرکز رفتم، صاحب نازنین بیمارستان که من به اشتباه هی آقای دکتر صداش میکردم ،کل تیم را شست کرد و پهن کرد. تصور من این یود که اگر رییس بیمارستانه پی آقای دکتره. به من اینطوری جواب داد که دختر جون!!!من مهندسم. من کارخونه دارم فلان جا. من همتون را میخرم. من وزیر آویزون میکنم، من.....

طبق سیاست شرکت مبنی بر همیشه حق با مشتری هست، زبان در کام  بود ولی ،خفه شدم از بس جلوی جواب دادن را گرفتم و حرف نزدم . بعضی موقعها جواب ندادن و ساکت بودن خیلی سخته.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.