این چند روز که مشغول کارهای میرزابنویسی هستم، هندزفری به گوش دارم تا فضای شلوغ آزمایشگاه تمرکزم را به هم نزنه، فرصت خوبیه، منم و یک عالم آهنگ و یک عالم حسهای عجیب و البته یک عالم خاطره،(هر موقع برای آهنگی شدیدا ذوق میکنم پدر جان میفرمایند، آدم نیستی دیگه، آدم تو این سن و سال برای بچش ذوق میکنه نه آهنگ، تو هپروتی بابا جان).
خلاصه که حالی دارد این سفر توآهنگها و البته از سردرد فراوان ۱۲ ساعت یکسره آهنگگوش کردن فاکتور میگیریم.
از سر کوی تو با دیدهی تر خواهم رفت
چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت
ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشهی بامی که پریدیم، پریدیم
رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم، رمیدیم
از سر کوی تو با دیدهی تر خواهم رفت
این یکی را بسیار میدوستم.
دروددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد
چطوری میرزا؟
درود به روی ماهت آق میرزا جونم.
ما که خوبیم، تو چطوری؟