مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

آقا ما یک غلط بدی را در سالهای جوانی انجام دادیم و آن هم این بود که بازه زمانی نزدیک به بیش از یکسال را بدون ماوس، صرفا با صفحه تاچ لب تاپ پایان نامه مان را ساختیم و تایپیدیم و در نهایت فاتحه یک اعصابی به نام نمیدانم چی چی را در کف دستمان خواندیم و از آن به بعد اگر خدای نکرده دقایقی بیشتر از یک ذره را با صفحه تاچ کار کنیم دوباره آن درد دیوانه به سراغمان می آوید و یک رگی از اینجا تا آنجای دستمان درد میگیرد و عملا دست راستمان از هستی ساقط میشود.از آنجاییکه پس فردا و‌ هفته بعد و دو هفته بعد سه تا ممیزی مریم بیچاره کن  داریم و باز از آنجا که مریم تو این شرکت تازه وارده و دیوارش کوتاهه و البته زبانش هم و بازتر هم چون همکارهای فعلی ماههاست فرصت نکردند هیچ سند و‌گزارشی را ثبت کنند، یک هفته هست که مثل میرزا بنویسها فقط مشغول تایپیدنیم و دست نازنین هم برای خودی نشان بدهد اینبار با وجود موس، از کار افتاده و حالا منم و آه و ناله و همچنان یک عالم کار نوشته نشده. دستم مرد والا.

*بنده تا همین حالا، با این عمر چندین و چند ساله، به جز پراید هییییییییچ ماشین دیگری را نرانده ام، جایتان نه چندان خالی، در آخرین روز فرد گذشته، بنده خدایی با ماشین پلاک زوج قرار بود برود در دل طرح ترافیک مزخرف تهران، از آنجا که هدف پزشکی بود و اورژانسی و سابقه توقیف ماشین را داشت از بنده خواست در اتوبان فلان ماشین را جابجا کنیم تا با اوتول پلاک فرد ما به میدان برود، دیرش شده بود و ماشین را همانطور فلشر زنان و روشن به بنده حقیر داد و پرید پشت ماشین ما، فکرش را بکنید از استخر خیس و پیس پیرون آمده، با لباس نه چندان زمستانی، لرزان وسط اتوبان، ماشین پرشیا، فلشر روشن، صندلی تا ناکجا آباد عقب، ناآشنا با قدرت گاز و ترمز و کلاج، دهنم سروییییییییس شد. تا خود دریاچه چیتگر نتوانستم صندلی را جلو بکشم(من کوتاه نیستم، ایشون خیلی بلند پا بودند) نه فلشرها خاموش شد، نه هیچ غلط دیگری توانستم بکنم. به دریاچه که رسیدم تازه فهمیدم صندلی چطور عقب می وید، دکمه فلشر کوفتی هم پیدا شد.تجربه ای بود برای خودش.

*امشب که من یک عالم حرف دارم، دستم یاری نمیکند و دست چپ هم بیشتر از این یاری نمیکند.

فعلا تا بعد

نظرات 1 + ارسال نظر
عمو یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 09:28

الان زنده ای حاجی؟
منم یه دفعه پشت دوو نشستم دنده عقبش می رفت جلو !!!! رِ زدم به ماشین یارو

بله، زنده و آگاه، الان میدونم صندلی پرشیا چطوری میره جلو و فلشر چطور خاموش میشه، البته یک عالم چیز دیگه را نمیدونم.
وا... مگه میشه؟؟؟دوو کدوم ماشینه؟؟؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.