مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام

وسوسه نصب یک برنامه روی گوشیم باعث شد ،یکجورایی گوشی بیچاره بترکه و بره رو هوا. از شوک از دست دادن اطلاعاتم روی گوشی در حال سکته بودم و هوار هوار( به جای انجام دادت هرگونه اقدام موثر)، همسفر به دادم رسید.

گوشی که روبراه شد، با یک بک گراند پاییزی فوق العاده بهم برگردوند. از دیشب تا حالا تو اوج خستگی و استرسهای تمام نشدنی کار، خودم را در آغوشش روی همون نیمکت توی عکس حس میکنم و خیره به منظره روبرو، حال و احوالم آروم میشه.

* از دست دادنهای مکرر، تازگیها مهربانترمان کرده با هم.  گاهی از شدت خواستن و دوست داشتتش خل میشم.

فعلا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.