خیلی از دوستانی که رابطه و من پدر را از نزدیک ندیدند و صرفا حرفهای منرا شنیدند باورشون نمیشه که چقدر من و پدر اختلاف نظر داریم،چقدر همدیگر را قبول نداریم، چقدر با هم بحث و جنگ و جدل میکنیم و در کنار همه اینها چقدرررر عاشق همهستیم. همین امروز،دقایقی پیش انقدر از دستش حرص خوردم،انقدر عصبانی شدم که میتوانستم سرخودمو تو دیوار بکوبم ولی...میمیرم برایش،جانم به جانش بسته هست.
الهی که خداوند مهربون نگهدار پدر و مادرهای گلتون باشه،الهی که اگر نیستند، تو بغل خدای مهربون،جاشون خوب خوب باشه.