مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

یک مشنگ در پایتخت

سلام

صبح قشنگ‌پنجشنبتون به خیر

تو تایم استراحت کلاس به همسفر زنگ زدم، بی انصاف هنوز خواب بود. جیگرم سوخت، امروز من ۵ صبح بیدار شدم و مست و ملنگ اومدم سر کلاس، اونوقت ایشون انگار نه انگار که زنش، تاج سرش، عشقش، کله سحر پاشده رفته کلاس.

جایتان خالی، سر کلاس، بدبوترین و بدمزه ترین چای عمرم را خوردم، باورم نمیشه، کسی بتونه چای را اینقدر بدمزه و بدبو درست کنه.

من برم، زمانم تمام شد.

*کلاس خیلی خوبه، حداقل دلم نسوخت که استخر پنجشنبه ام پرید

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.