مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام

انشالا که ذوب نشدید تا حالا، کباب هم نشدید. تابستانی میگذرانیمها، همچین زیرش را زیاد کرده اند انگار که قسم خورده اند، احدی زنده بیرون نماند در پایان گرما.

روزهای قشنگ این روزهای مملکت را که میبینید، آدم همینجوری سعی میکند خودش را آرام نگهدارد، این وسط ببینید یک نفر چطوری آمپر آدم را بالا میبرد و باعث میشود، عصبانیتت از همه چیز را سر او خالی کنی.دوستان استخر جدیدی را معرفی کردند تا در این آشفته بازار استخرها که از شدت شلوغی و آلودگی فکر میکنی وسط جی.ش داری شنا میکنی، حالم جا بیاید. استخر بد جا بود و وسط آفتاب داغ رسیدم و همینجوری مغزم درحال جوشیدن بود و میخواستم بدوم به سمت بخش سایه دار که یک نفر صدایم کرد. جناب برادری گفت خواهر بایست، شما نمیتونی بری تو، -چرا؟؟؟؟؟

-ورود بدون چادر ممنوعه

-چییییییی؟ من دارم استخرها

-میدونم خواهر استخر ماله سپا.هه .

اگر دهان من را میدید، باور نمیکنید هرچی تلاش میکردم بسته نمیشد، تمام خشمم از مملکت و گرما و ارز وبی آبی و بی برقی و  هرکوفت و زهرمار دیگری در وجودم فوران کرد. گفتم جناب جان، مگه جایی هم هست که مال سپ.اه نباشد، به استخر زنانه هم کار داری، برادر که احتمالا از دیدن بانوی کم حجاب و جیغ جیغو کمی شوکه بود، گفت نهههه، من خودم هم اعتقاد ندارم ، میدونم مهم دله که پاک باشه، ولی به ما گفتند راه ندهم.

بماند که من چی گفتم و او چی گفت. من که رفتم توی استخر، به دلیل پرخاشگری و خروج خشم، حالم هم بسیار جا آمد اما کوفتشان بشود، استخر بسیار تمیز و گوگولی بود.



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.