مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام

حال دلتون خوب باشه الهی و شبتون خوش

امیدوارم که تو این روزهای بی آبی و بی برقی و بی ارزی و بی پولی و خیلی چیزهای دیگه، هنوز یک گوشه دلتون خوش باشه و امیدوار که حتما این روزهای نه چندان راحت هم میگذرد. جانم برایتان بگوید که اوضاع گل و بلبلی داریم این روزها، در کارخانه بیش از ۴ ساعت قطعی برق داریم و قطعا این قطعی یعنی گرمایی مریمکش، به خانه که میرسیم، هنوز یک ساعتی تا آمدن برق مانده و بلافاصله بعد از آمدن برق، آب می رود، چه رفتنی. انگار که از روز ازل قطره ای در شیرها جریان نداشته و همین ریختی دکوری نصب شده اند. دور و اطرافمان هم پر است از حرف و حرف، از مثلا صادرات آب و نفت به کجاها و تا دزدیها و همه دزد هستند و الی ماشالا حرفهای ترسناک دیگه.گاهی فکر میکنم یعنی ممکنه خداوند مهربان و عادل و دانا همه عطیقه هایش را با هم جمع کرده و در گلستانی به نام مملکت ما قرار داده تا همه چیزش به همه جایش بیاید؟ حرف هم که نمی شود زد به ملت، ذره ای اشاره کنی آقا، دیگران اصلا همه جییییز، شما سهم خودت چی می شود؟ میخواهند(با عرض معذرت) پاره ات کنند از بیخ و بن. تازه بعضی جاها مثل محیط کار که الحمدلله همه روشنفکر و صاحب فکر و نظرات بلند مرتبه هستند و می دانند تو اهل کجایی و ریشه آبا و اجدادیت به کجا می رسد، میخواهند خفه ات کنند که تو حتما جیره خواری و ....همه حرفهایت را نسبت می دهند به اینکه در شناسنامه ات محل تولد، بلان شهر خورده.

از خانم‌همسایه خواهش کرده ام، آخر شب که آب می آید، شیلنگ به دست حیاط را نشوید، جواب می دهد که واه، مگه با این خاک میشه زندگی کرد، میگم مادر جان، شما طبقه چهارمی، خاک به شما نمیرسه، جواب میشنوم که من نمیدونم شماها چرا اینقدر کثیفید!!!

*در حسرت یک دوش پرپر میزنم و هنوز آب وصل نشده.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.