مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام

روز و روزگارتون خوش باشه الهی

لب آب نشستم، آسمون بین روشنی تاریکی درگیر شده و یکی از قشنگترین غروبهای عالم  را جلوی چشمم آورده. یکی از فانتزیهای دوست داشتنیم داره اتفاق می افته، خودم هستم و خودم و یک صندلی که لباسم ماسه ای نشه و یک کتاب که سورپرایز همسفر بود برای شروع خرداد . ساحل هم جزو معدود تکه های تمیز از خزر هست و حالم عجیبان غریبان خوبه و ایکاش که شما هم خوب باشه.

*بعدا نوشته: آدم فانتزی هم که میسازد باید حواسش به اینکه صندلی اش، تکیه گاه داشته باشه، باشه، وگرنه کمرش خشک میشود مثل من. تازه باید حواسش باشد که در فانتزیش، فکری هم برای پشه ها بکند، لعنتیها کبابم کردند.


نظرات 1 + ارسال نظر
روشن دوشنبه 14 خرداد 1397 ساعت 02:24 http://Roshann.blogsky.com

حال ما که خوب است مرمر جان

چه خوب که خوبید شما

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.