مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

نیمه شب با حافظ


هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی
که هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانی


*شبتون خوش باشه الهی. احتمالا خیلی از شما هم‌مثل من ساعتی هست که لوباتری شدین و فقط چشمهاتون بازه. دوتاکار آورده بودم خونه و هرچی به ذهنم  و چشمم التماس کردم  بلکه دو دقیقه نگاهی به اونها بندازه، نشد که نشد. ذهن و چشم و زبانم یک به جهنمی به مشکلات احتمالی فردا گفتند و بی خیال همه چیز، کانون گرم خونه را چسبیدیم.

*گفته بودم کلاسهای خودآموزی زبان را با همسفر شروع کردیم و بی خیال کلاس گرون تومنی نزدیک خونه شدیم؟

جایتان خالی، کلاسها خوب پیش میره، خیلی خوبه و هنوز تکراری نشده، فقط نمیدونم چه اصراری به برگذاری مسابقه من معلم سخت گیرتری هستم داریم؟  وای وای وای

** آیا شما هم از دانش آموزان دورانی که خودکار لای انگشت میگذاشتند و پرس میکردند هستید؟ همسفر امشب اینگونه تنبیه شد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.