مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام

ظهر شنبه قشنگتون بخیر باشه. شنبه من که همچین قشنگ شده، از شدت قشنگی نفسم را بریده. نمیدونم محل کار شما هم اینجوریه؟؟؟؟ چرا شنبه ها از در و دیوار میباره آخه؟ البته وضعیت یکشنبه و ادامه روزها همینجوریه، ولی احساس میکنم شدت تخریب روح و روان توی شنبه ها بیشتر میشه، نمیدونم اثرات مستی تعطیلات قبلشه یا چیز دیگه که اینجوری میشه. من دقیقا هرشنبه به ذکر( من حتمااستعفا میدم) میرسم و البته که این ذکر هنوز در مرحله گفتاری مونده و به عمل نرسیده.

موقع نهار هست و ظرف نهار سبزیجاتی من روی میزه. یک عالمه هم مدرک و کاغذهای جورواجور دوروبرم روی میزه. جایتان خالی که حتی دستهایم را نشستم و همه امیدم به چنگال توی ظرفه که انشالا آلودگیهای مدل به مدل را به خورد من ندهد.

مدیرجانم از کنار میزم رد شد و نگاهی انداخت. با تصور اینکه الان میپرسد چرا رستوران نمیری و چرا گیاه خواری میکنی، جوابی توی ذهنم اماده کردم اما خوب طبق معمول تصور من اشتباه بود. مدیر جانم تذکر دادند، که ای مریم عزیز دل، حواست به مدارک و مستنداتت باشه، خراب نشوند

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.