مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام

شبتون خوش باشه الهی

تعطیلات هم خوش گذشته باشه انشالا.

تعطیلات من هم خوب بود، گذشت. الان در مرحله عذاب وجدان تمام نشونیه پس از دیدار با خانه پدری هستم.

پدر عادت داره هرروز صبح زود نان تازه بخره. هربار به خودم میگم اینبار خودم میرم خرید، ولی نشان به آن نشان که هنوز این اینبار اتفاق نیفتاده. نان را که میخره، میگذاره روی میز، عمدا سروصدا میکنه، گاهی از سروصدا هم‌میگذره و هی صدا مری، بابا، مری بیدار نمیشی؟؟؟ و مری هی جواب میده:بیدارم بابا، بیدارم، شما شروع کن من میام و لحظاتی بعد باز بیهوش میشم. میدونم دلش میخواد که من زود بیدار بشم و باهاش صبحانه بخورم، نه فقط صبحانه، که کلی حرف بزنیم، کلی حرفهای جورواجور، از کارش بپرسم، از حقوق بازنشستگی که هر چند وقت یکبار پرداخت میشه، از دکتری که نمیره، اون بپرسه از کارم، غر بزنه به کار بیخودم، سبک زندگی بیخودم، بچه نداشتنم، الکی خوش بودنم ، از همه حرفهایی که وقتش فقط صبح زود و کنار میز صبحانه هستاما.... اما هربار میرم اونجا، تمام خواب دنیا جمع میشه پشت پلکهام و باور میکنید سالهاست نتونستم همراهش صبحانه بخورم و هربار بعد از برگشت مثل ... پشیمونم که چرا نتونستم زود بیدار بشم؟ هربار از خودم عصبانیم، هربار میگم اینبار زود بیدار میشم .فعلا که نشده.

*خبر خوب: من بلاخره توانستم از روی سکوی کنار استخر بپرم در آب، نخندید، خیلی میترسیدم ولی بلاخره پریدم . خیلی هیجان داشت. زانوهای بیچاره ام روی ویبره بودند، ولی آنقدر خودم را تهدید کردم که وای به حالت ننر بازی دربیاری، که بلاخره بر ویبره غلبه کردم و پریدم و هوراااااااا. خدا وکیلی ملت چطوری از روی دایو ۱۰ متری میپرند؟ من با ۱.۵ متر سکته کردم.

**یک موقعهایی از شنیدن اخبار تعجب میکنم و هی از خودم میپرسم چی میشه که یک نفر به اسم خدا  به خودش بمب میبنده و میره توی جمعیت، چی میشه که یک نفر سر چند نفر را با بی رحمی سر میبره و الله  اکبر روی زبونش هست. اصلا چطوری میشه حس خدایی داشته باشی و وحشیانه کمر به نابودی و قتل عام آفریده های اون خدا داشته باشی، بعد یک کم دوروبرم را نگاه میکنم، یک کم خودمو نگاه میکنم، میبینم خیلی راحت، خیلی ساده میشه که پوسته متمدنانه ظاهریمون ترک برداره، یک عقب مانده وحشی رونمایی بشه.روز گذشته به لطف و اجبارو اصرار  جمعی از عزیزانم در مراسمی مثلا مذ.هبی شرکت کردم و چشمتان روز بد نبیند. تحجر، حماقت، تعصب، بازهم حماقت تمامی ندارد. کلا مزخرفات دنیا و ادمهای احمقش تمامی ندارند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.