مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام

برنامه یوگای این هفته ام متفاوت و بامزه برگذار شد، با یک آهنگ اروم و چرخشهای اروم شد و کم  کم ریتمها سریعتر شد و حرکات هم. قرار بود حرکات  حس رق.ص نگیرد و فقط رها سازی ذهن و بدن باشدو هماهنگی با ریتم. حال خوبی داشت. ادم گاهی از بدن خودش هم متعجب میشود. انگار که اصلا نمیشناسیش.

ذهنم به شدت آهنگها را پسندیده، تو خونه و خیابان هم که اونها را میشنوه، ریتمها را شروع میکنه.

*بوی غذا تو خونه پیچیده، قابلمه ماکارانی ، آنهم از نوع ساده اش و همسفر پسندش روی گاز قرار گرفته و تا چند دقیقه دیگه اماده  میشه تا  فردا وقتی من تو خونه نیستم و همسفر خسته میرسه، نهار خوشمزه داشته باشه و حضور پررنگ‌کدبانو را ور خانه حس کنه. احساس میکنم روی قابلمه ام نوشته من رشوه هستم، لطفا ناراحت نشو که رفتم سرکار.


*

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.