توی سرویس و تو را ه خونم. دارم فکر میکنم چقدر خوبه که ساعت ۵:۱۵ میشه. چقدر خوبه که خونه هست، حتی اگر کوچک هست، حتی اگر ۷۲ متر هست، یک خوابه هست. چقدر خوبه کتری چای هست، یک فنجان ( فنجان که نه، کمی بزرگتر از فنجان)هست، یک ظرف میوه، یک جا هست که آدم بره توش و گوشه گوشه اش حالت را خوب کنه و حس و حالت را عوض کنه و تا فردا صبح بسازت و آمادت کنه برای یک روز پر از بدو بدو.
چقدر خوبه که خونم هست، همسفرم هستخودم هستم. من عاشق خونم هستم.
*نمیخوام غر کاری بزنم ولی.... گاهی کارخانه واقعا خ...ر هست
سلام و خسته نباشید
من خواننده خاموشم ولی همیشه میخونمتون
مریم جان یه سوالی می خواستم ازتون بپرسم شما که وارد 35 سال شدید اصلاحسی برای بچه دار شدن ندارید ؟ دوست دارید تا آخر عمر بدون بچه باشید چقدر خوب که این حس را دارید و شوهرتون هم باهاتون همراهی میکنه
فکر می کنم شما فرزند وسطی هستید و یک خواهر یا برادر با فاصله زیاد از خودتون کوچیکتر دارید که این حس را دارید که بچه نمی خواهید
سلام.عزیزم فکر میکنم شما کمی ناقص وبلاگ را خواندید. مسئله خواستن و نخواستن من نیست.