مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

لطف آنکه تو اندیشی...قلدری دیگه،هرچی خودت میخواهی.

**بازهم تو یک جلسه کوفتی هستم.همچین لهم کردند و حالم را جا آوردند که احساس میکنم باعث و بانی تمام خرابکاریها و ایرادهای کیفی دنیا از روز ازل من بودم و خواهم بود.

نظرات 5 + ارسال نظر
سپیده دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت 17:31

سلام خانومی با گوشت و پوست و استخوان درکت میکنم بعضی از صنایع زیادی کیفین نمیشه هیچ رقمه باهاشون شوخی کرد مخصوصا اگه خود ادم هم مثل من سوپروسواسی باشه

سوپروسواسی نباش خانم،پوستت کنده میشه.

سپیده جمعه 6 اسفند 1395 ساعت 08:22

سلام خانومی خوبی این یک اصله متاسفانه همیشه همه مشکلات مربوط به کیفی هستش حالا میخواد ربط داشته باشه یا نداشته باشه
بهر حال یک ربطی براش پیدا میکنن

سلام خانم. ممنون.
والاچی بگم از اوضاع کار و‌کیفیت. بعضی جاها میشه کوتاه اومد ولی تو بعضی صنایع فاجعه هست

پویا دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت 15:11

سلام ، این قسمتش خیلی بامزه بود:
"لطف آنکه تو اندیشی...قلدری دیگه،هرچی خودت میخواهی"
کلازندگیو سخت نگیر، کار که دیگه اصلا تحویلش نبایست گرفت....

سلام. بامزه که چه عرض کنم، بیشتر غمگینه.
ما سخت نمیگیریم آقا. خودش سخته لامروت.

هدی دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت 08:14

سلام مرمر قشنگم اینم نتیجه این همه دویدن عوض تشکر و قدردانی ادم رو له و لورده میکنن داغون تر میشی هم جسم خسته هم روح داغون والا با این نوناشون

سلام عزیزم. دیشب خسته بودم،خیلی. جلسه هم کشدار و پرحاشیه شده بود اینجا نق زدم. اوضاع اونقدر خراب نیست.

سرن یکشنبه 1 اسفند 1395 ساعت 20:11

خوب این که طبیعیه تموم کاسه کوزه ها سر کیفیت میشکنه

همچین حالم را جا آوردند انگار تریلی از روم رد شده.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.