مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

همسفرم نیست، با وجود یک عالمه کار تو‌کارخونه حس و حال رفتن به کارخونه را ندارم و برای خودم اقلا چندتا عدم انطباق ممیزی را پیشاپیش به جان خریدم و دلم میخواد برم خونه پدری. همسر حضوری و تلفنی قول گرفته شبانه نروم. نمیدانم پدر از کجا با خبر شده، حتی همسر خواهرک، خلاصه تمام عناصر ذکور خانواده گوشی به دست شده اند که پانشی شبانه بیاییا و اینچنین شد که امشب با زهم تنها در خانه پخش زمینم و برای گذران وقت هی کانال میچرخانم و کانالهای جفنگ میبینم و البته الان مات و مبهوت مصاحبه پر گهر ساسی مانکن و امیرقاسمی (باورتون میشه هنوز امیر قاسمی هنوز برنامه داره) شدم و کلی ارادت هم به آهنگ ساقیا پیدا کردم.


نظرات 1 + ارسال نظر
سرن یکشنبه 1 اسفند 1395 ساعت 02:31 http://serendarsokoot.blogsky.com/

الان حسن نبودن همسفر می دونی چیه؟
بیشتر نوشتنت اینجا
برای ما که بد نشد

عجب...منکه همیشه اینجا حاضرم بانو.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.