مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

یک عالمه سال، یک عالمه اتفاق باید بگذره و بیافته تا زمانیکه شیشه عمر یک نفر سرمیاد، تو حست نسبت به رفتن اون آدم خوب باشه یا بد.فوت بعضی آدمهایی که از اولهای زندگی اسمشون پررنگ بوده و پر قدرت، گاهی باور نکردنیه، اصلا میتونه باعث بشه چند قطره هم از چشمات بیاد و بگی مگه میشه، مگه اینها میمیرن؟

*دوست داشتم بدونم اگه  الان روزنامه زن منتشر میشد برای این خبر چه تیتری میزد؟

نظرات 2 + ارسال نظر
پویا دوشنبه 20 دی 1395 ساعت 14:13

بله "پدر" مدیر مسوول روزنامه "زن" بود. من مختصرش کردم...بگذریم.
زمانه را می بینی هاشمی که زمان دانشجویی دوران من و شما چشم دیدنشو نداشتیم، این اواخر کورسوی امیدمون شده بود و گاها دوست داشتنی؟!

والا چی بگم.

پویا دوشنبه 20 دی 1395 ساعت 09:20

تیتر میزد: پدر زن چرا فوت کردی؟!!!

پدرزن نبود،پدر صاحب روزنامه بود.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.